ترکیب های اضافه استعاری و اضافه اقترانی
توضیح پیرامون استعاره وترکیب استعاری و اقترانی
استعاره: در لغت به معنی عاریت گرفتن و عاریت خواستن است امّا در اصطلاح استعاره نوعی تشبیه است که درآن یکی از طرفین تشبیه (مشبه یا مشبه به) را ذکر و طرف دیگر را اراده کرده باشند.
نکته: اصل استعاره بر تشبیه استوار است و به دلیل اینکه در استعاره فقط یک رکن از تشبیه ذکر می شود و خواننده را به تلاش ذهنی بیشتری وا می دارد، لذا استعاره از تشبیه رساتر، زیباتر و خیال انگیز تر است.
انواع استعاره: با توجه به اینکه در استعاره یکی از طرفین تشبیه ذکر می شود، آن را بر دو نوع تقسیم کرده اند. 1- استعاره ی مصرّحه 2- استعاره ی مکنیه
استعاره ی مصرحه (آشکار):
آن است که «مشبه به» ذکر و «مشبه» حذف گردد. (در واقع مشبه به جانشین مشبه می شود.)
مثال 1: ای آفتاب خوبان می جوشد اندرونم یک ساعتم بگنجان در سایه ی عنایت
توضیح: «آفتاب خوبان» استعاره برای معشوق است. (آفتاب خوبان «مشبه به» که ذکر شده و معشوق «مشبه» حذف شده است.)
مثال 2: صدف وار گوهر شناسان راز دهان جز به لؤلؤ نکردند باز
توضیح: «لؤلؤ» استعاره از سخنان با ارزش است. (لؤلؤ «مشبه به» ذکر شده و سخنان با ارزش «مشبه» که حذف شده است.)
استعاره مکنیه: آن است که «مشبه» به همراه یکی از لوازم و ویژگی «مشبه به» ذکر گردد و خود «مشبه به» حذف شود.
نکته 1: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» نسبت داده می شود.
مثال: مرگ چنگال خود را به خون پسر رنگین کرد.
توضیح: «مرگ» را به «گرگی» تشبیه کرده است که چنگال داشته باشد اما خود «گرگ» را نیاورد و «چنگال» که یکی از لوازم و ویژگی گرگ است به آن (مرگ) نسبت داده است.
نکته2: گاهی لوازم یا ویژگی «مشبه به» در جمله به «مشبه» اضافه می شود که در این صورت «اضافه ی استعاری» است.
مثال 1: سر نشتر عشق بر رگ روح زدند یک قطره از آن چکید و نامش دل شد
توضیح: «روح» را به بدنی تشبیه کرده که «رگ» داشته باشد و «رگ» را که یکی از ویژگی های «مشبه به»است به «روح» اضافه کرده است.
مثال 2: مردی صفای صحبت آیینه دیده از روزن شب شوکت دیرینه دیده
توضیح: «شب» را به اطاقی تشبیه کرده که «روزن یا پنجره» داشته باشد و «روزن» را که یکی از ویژگیهای «مشبه به» بود به «شب» اضافه کرده است.
نکته: جمله ای که در آن آرایه استعاره به کار رفته ادبی تر است، نسبت به جمله ای که دارای آرایه تشبیه است.
نکته: در اضافه ی استعاری «مضاف» در معنی حقیقی خود بکار نمی رود و ما «مضاف الیه» را به چیزی تشبیه می کنیم که دارای جزء یا اندامی است ولی چنین جزء و اندام که «مضاف» است برای «مضاف الیه» یک واقعیت نیست بلکه یک تصور و فرض است.
مثال: دست روزگار دست برای روزگار یک تصور و فرض است.
ستون کفر ستون برای کفر یک تصور است و وافعیت ندارد.
نکته ی مهم: در استعاره مکنیه چنانچه مشبه به، انسان باشد، به آن «تشخیص» گویند.
تشخیص:personification (آدم نمایی، انسان انگاری، شخصیت بخشی)
نسبت دادن حالات و رفتار آدمی به دیگر پدیده های خلقت است. (دادن شخصیت انسانی به موجوداتی غیر از انسان)
مثال1: برگ های سبز درخت در وزش نسیم به رقص در می آیند.
توضیح: رقصیدن یکی از حالات و رفتار انسانی است که در این جا به برگ های درخت نسبت داده شده است.
مثال2: سحر در شاخسار بوستانی چه خوش می گفت مرغ نغمه خوانی
نکته: هر موجودی غیر از انسان در کلام «منادا» قرار گیرد آن کلام دارای تشخیص است.
مثال: ای دیو سپید پای در بند ای گنبد گیتی ای دماوند
نکته: همانطور که اشاره شد استعاره مکنیه ای که، مشبه به آن «انسان» باشد، تشخیص خواهد بود چه به صورت ترکیب اضافی باشد یا غیر اضافی.
مثال: ابر می گرید و می خندد از آن گریه چمن.
توضیح: در مثال فوق دو تشخیص به کار رفته است،گریه را به ابر نسبت داده است و خنده را به چمن.
توجه: ترکیباتی نظیر: دست روزگار، پای اوهام، دست اجل، قهقه ی قشنگ، حیثیت مرگ، زبان سوسن، دهن لاله و … همگی اضافه ی استعاری مکنیه (تشخیص) هستند.
نکته: همه ی تشخیص ها استعاره ی مکنیه می باشند، اما استعاره مکنیه زمانی تشخیص است که «مشبه به» آن انسان باشد.
مثال 1: اختر شب در کنار کوهساران، سر خم می کند.
مثال 2: دیده ی عقل مست توچرخه ی چرخ پست تو.
مثال 3: به صحرا شدم عشق باریده بود.
توضیح: در مثال(1) اختر شب به «انسانی» تشبیه شده که سرش را خم می کند اما خود «انسان» مشبه به است، نیامده است.
در مثال (2) عقل را به انسانی تشبیه کرده و «دیده» که یکی از ویژگی های انسان است به آن اضافه شده اما در مثال (3) عشق را به بارانی تشبیه کرده که ببارد.
تذکر: همان طور که گفته شد چون مثال(1) و (2) «مشبه به» آن ها انسان بوده دارای استعاره مکنیه و تشخیص است اما در مثال (3) «مشبه به» باران است، لذا فقط استعاره ی مکنیه داریم.
اضافه ی اقترانی
با توجه به این که اضافه ی اقترانی شباهت زیادی به اضافه ی استعاری دارد، برای شناخت این دو نوع استعاره از یکدیگر، اضافه اقترانی را توضیح می دهیم:
اضافه ی اقترانی: آن است که وجود «مضاف» برای «مضاف الیه» یک واقعیت باشد. برعکس اضافه ی استعاری که وجود «مضاف» برای «مضاف الیه» یک واقعیت نیست.
مثال: حسین دست دوستی به من داد.
توضیح: دست را به قصد دوستی به من داد که «دست» برای نشان دادن دوستی یک واقعیت است.
نکته: برای تشخیص آسان اضافه اقترانی از اضافه ی استعاری، می توان از دو شیوه استفاده کرد:
1- کافی است که بدانید در اضافه ی اقترانی، مضاف الیه عملی است که مضاف انجام می دهد.
مثال1: پروردگارا! روا مدار که به حریم اجتماع پای تعدی و تجاوز بگذارند.
مثال2: پروردگارا! مگذار دامان وجودم به پلیدی های گناه بیالاید.
توضیح: در مثال اول تعدی و تجاوز عملی است که «پا» انجام می دهد؛ولی در مثال دوم، چنین رابطه ای
برقرار نیست بلکه «وجود» را به لباسی تشبیه کرده ایم که دامن داشته است.
2- بین دو جزء اضافه ی اقترانی (مضاف و مضاف الیه) می توان عبارت «به نشانه ی» را قرار دادو یک جمله ساخت.
مثال: در اضافه ی «دست ارادت» — دست را به نشانه ی یا به قصد ارادت دراز کرد.
توجه: ترکیباتی نظیر: دست محبت، دست طمع، دست طلب،پای ارادت، چشم احترام، دیده ی محبت، گوش توجه، چشم اعتنا، پای بطلان، قلم عفو و … اضافه ی اقترانی می باشند که بین همه ی این ترکیبات اضافی، می توان «به نشانه ی» را قرار داد.
- لینک منبع
تاریخ: یکشنبه , 16 بهمن 1401 (08:50)
- گزارش تخلف مطلب