امروز جمعه 02 آذر 1403 http://fathi.cloob24.com
0

در این قسمت برای شما معنی شعر درس دوم فارسی دوازدهم با عنوان مست و هشیار رو قرار دادیم! این شعر رو حتما باید با تمامی آرایه هاش خوب خوب خوب یادبگیرید تا بتونید تو امتحانات و پرسش های معلم ها و تست ها ازش بر بیاید! همچنین از معلما خواهش می کنیم از شعر رو به صورت کامل و جامع! به بروبَچ درس بدن تا خوب یادبگیرن. خب وقت رو تلف نکنیم و بریم سراغ معنی شعر درس دوم فارسی دوازدهم، مست و هشیار!

درسنامه آموزشی فارسی دوازدهم

درس 2: مست و هُشیار با پاسخ

محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت: «ای دوست، این پیراهن است افسار نیست»

محتسب، مأمور اجرای حکام دین، در راه مستی را دید و یقه پیراهنش را گرفت. مست گفت: ای دوست، این پیراهن است که آن را گرفته‌ای، افسار نیست.
گریبان و پیراهن: تناسب / است و نیست: تضاد / واج آرایی صامت‌های «س و ت»

گفت: «مستی، زان سبب افتادن و خیزان می‌روی» گفت: «جُرم راه رفتن نیست، ره، هموار نیست»

محتسب گفت: تومست هستی به همین دلیل تلوتلوخوران راه می‌روی. [مست] گفت: جرم راه رفتن من نیست، راه ناهمواری دارد.
افتان و خیزان: تضاد / هموار نبودن راه: کنایه از نابسامانی اجتماعی. ره، می‌روی، راه رفتن: تناسب / واج آرایی «ر، ت»

گفت: «می‌باید تو را تا خانه قاضی بَرَم» گفت: «رو، صبح آی، قاضی نیمه شب بیدار نیست»

محتسب گفت: باید تو را به خانه قاضی ببرم (تا در مورد تو حکم صادر کند.) [مست] پاسخ داد که: برو و صبح بیا؛ چرا که قاضی نیمه‌شب بیدار نیست.
بیدار: می‌تواند ایهام داشته باشد: 1- مقابل خواب 2- آن که هشیار نباشد / صبح و شب: تضاد و تناسب / رو و آی: فعل امر برو و بیا = تضاد در افعال

گفت: «نزدیک است والی را سرای، آن جا شویم» گفت: «والی از کجا در خانه خَمّار نیست؟»

محتسب گفت: خانه حاکم نزدیک است به آنجا برویم. [مست] جواب داد: از کجا معلوم که خود والی الان در میخانه نباشد؟ (مست نباشد!)
سرا: خانه، منزل / والی: حاکم، فرمانروا / را: فک اضافه (سرایِ والی)
شویم: برویم / خَمّار: می‌فروش / خانه خمار: میخانه / مصرع دوم استفهام تأکیدی است؛ یعنی بله حتماً آنجاست.

گفت: «تا داروغه را گوییم، در مسجد بخواب» گفت: «مسجد خوابگاه مردم بدکار نیست»

محتسب گفت: تا نگهبان را با خبر کنم برو و در مسجد بخواب. [مست] گفت: مسجد جای افراد بدکار نیست.
داروغه: نگهبان / را: حرف اضافه در معنی به. / گوییم: فعل مضارع التزامی
خواب و خوابگاه: اشتقاق

گفت: «دیناری بده پنهان و خود را وارهان» گفت: «کار شرع، کارِ دِرهم و دینار نیست»

محتسب گفت: پنهانی به من رشوه بده و خود را خلاص کن. گفت: رشوه در دین جایگاهی ندارد.
درهم و دینار: تناسب

گفت: «از بهر غَرامت، جامه‌ات بیرون کُنم» گفت: «پوسیده است، جز نقشی ز پود و تار نیست»

محتسب گفت: برای خسارت، لباست را از تنت بیرون‌ می‌آورم. جواب داد: لباس من پوسیده و نخ‌نما است.
جامه، پود و تار: تناسب / نقشی ز پود و تار نیست: کنایه از نخ‌نما بودن و فرسودگی جامه

گفت: «آگه نیستی کز سر درافتادت کلاه» گفت: «در سر عقل باید، بی‌کلاهی عار نیست!»

محتسب گفت: خبر نداری که کلاه از سرت افتاده است و یا خبر نداری که تعادل خودت را از دست داده‌ای. [مست] جواب داد: در سر عقل باید باشد؛ کلاه نداشتن عیب و عار نیست.
سر و کلاه: تناسب / مصرع دوم بیت، ضرب‌المثل است.

گفت: «می بسیار خوردی، زان چنین بی‌خود شدی» گفت: «ای بیهوده گو، حرفِ کم و بسیار نیست!»

محتسب گفت: شراب زیاد نوشیده‌ای. به همین دلیل مست شده‌ای. گفت: ای فرد بیهوده‌گوی، بحث کم و زیاد نوشیدن نیست. نفس عمل مهم است وگرنه حرام، حرام است.
بیهوده گو: صفت فاعلی مرخم (بیهوده گوینده)

گفت: «باید حد زند هشیارْ مردم، مست را» گفت: «هشیاری بیار، اینجا کسی هشیار نیست!»

محتسب گفت: باید مردم هوشیار، افراد مست را مجازات کنند. [مست] پاسخ داد: یک هشیار نشان بده در این جامعه، کسی هشیار نیست.
مست و هشیار: تضاد / هشیار: تکرار

(دیوان اشعار، پروین اعتصامی)

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه