امروز جمعه 02 آذر 1403 http://fathi.cloob24.com
0

درسنامه آموزشی عربی دوازدهم تجربی و ریاضی

معنی درس 3: (اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ) با جواب تمرین ها

«اَلْعِلْمُ صَیْدٌ وَ الْکِتابَهُ قَیْدٌ.»

فَ «قَیِّدوا الْعِلْمَ بِالْکِتابَهِ.» رسول الله (ص)

دانش شکار است و نوشتن بند؛ پس دانش را با نوشتن به بند آورید.

اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

کتاب‌‌ها خوراک اندیشه‌اند.

(عَنْ کِتابِ «أَنا» لِعَبّاس مَحمود الْعَقّاد، بِتَصَرُّفٍ)

(از کتاب «أَنا» نوشته عبّاس محمود العقّاد با تصرّف)

إنَّ الْکُتُبَ طَعامُ الْفِکْرِ، وَ لِکُلِّ فِکْرٍ طَعامٌ،

کتاب‌ها خوراک‌های اندیشه‌اند و هر اندیش‌های خوراکی دارد.

کَما توجَدُ أَطعِمَهٌ لِکُلِّ جِسْمٍ.

همان گونه که برای هر بدنی خوراک‌هایی وجود دارد.

وَ منِْ مَزایَا الْجِسْمِ الْقَویِّ أَنَّهُ یَجْذِبُ غِذاءً مُناسِباً لِنَفْسِهِ،

و از مزیت‌های بدن نیرومند این است که خوراکی مناسب خودش جذب می‌کند.

وَ کَذٰلِکَ الْإنسانُ الْعاقِلُ یَستَطیعُ أَنْ یَجِدَ غِذاءً فِکْرْیّاً فی کُلِّ مَوضوعٍ،

و همچنین انسان دانا می‌تواند که در هر موضوعی خوراکی فکری بیابد.

وَ إنَّ التَّحدیدَ فِی اخْتیارِ الْکُتُبِ کَالتَّحدیدِ فِی اخْتیار الطَّعامِ،

و محدودسازی در گزینش کتاب «کتاب‌ها» مانند محدودسازی در گزینش خوراک «خوراک‌ها» است.

کِلاهُما لا یَکونُ إلّا لِطِفْلٍ أَوْ مَریضٍ.

هردو اینها فقط برای کودکی با بیماری است، / هر دو اینها جز برای کودکی با بیماری نیست.

إذا کانَ لَکَ فِکْر قادِرٌ تَستَطیعُ بِهِ أَنْ تَفْهَمَ ما تَقْرَأُ؛ فَاقْرَأُ ما تُحِبُّ مِنَ الْکُتُبِ؛

پس اگر اندیشه‌ای توانمند داری که به کمک آن می‌توان آنچه را می‌خوانی بفهمی، از میان کتاب‌ها هرچه را دوست داری بخوان.

فَالتَّجارِبُ لا تُغْنینا عَنِ الْکُتُبِ؛

تجربه‌های ما را از کتاب‌ها بی نیاز نمی‌کنند.

لِأَنَّ الْکُتُبَ تَجارِبُ الْأُمَمِ عَلیٰ مَرِّ آلافِ السِّنینَ،

زیرا کتاب‌ها تجربه‌های امتها در گذر هزاران سال هستند.

وَ لا یُمْکِنُ أَنْ تَبْلُغَ تَجرِبَهُ الْفَْردِ الْواحِدِ أَکثَرَ مِنْ عَشَراتِ السِّنینَ.

و امکان ندارد که تجربه یک فرد بیشتر از ده‌ها سال «چند دهه» باشد.

وَ لا أَظُنُّ أَنَّ هُناکَ کُتُباً مُکَرَّرَهً؛

و گمان نمی‌کنم که کتاب‌های تکراری وجود داشته باشد.

لِأَنّی أَعتَقِدُ أَنَّ الْفِکْرَهَ الْواحِدَهَ إذا طَرَحَها أَلْفُ کاتِبٍ، أَصْبَحَتْ أَلْفَ فِکْرَهٍ.

زیرا من بر این باورم اعتقاد دارم که یک فکر را اگر هزار نویسنده مطرح کنند. هزار فکر می‌شود.

وَ لِهٰذا أُریدُ أَنْ أَقْرَأَ فِی الْمَوضوعِ الْواحِدِ آراءَ عِدَّهِ کُتّابٍ؛

و بنابراین می‌خواهم در یک موضوع «موضوع یکسان» نظرهای چند نویسنده را بخوانم.

لِأَنَّ هٰذا الْعَمَلَ أَمتَعُ وَ أَنْفَعُ مِنْ قِراءَهِ الْمَوضوعاتِ الْمُتَعَدِّدَهِ،

زیرا این کار از خواندن موضوع‌های بسیار «متعدد»، لذت بخش‌تر و سودمندتر است.

فَمَثلَاً أَقْرَأُ فی حَیاهِ «نابِلیون‌» آراءَ ثَلاثینَ کاتِباً،

مثلا در مورد زندگی ناپلئون نظرات سی نویسنده را می‌خوانم.

وَ أَنا واثِقٌ أَنَّ کُلَّ کاتِبٍ قَدْ وَصَفَ نابلیون بأَِوْصافٍ لا تُشْبِهُ أَوْصافَ الْکُتّابِ الْآخَرینَ.

و من مطمئنم که هر نویسنده‌ای ناپلئون را به ویژگی‌هایی «صفت‌هایی» وصف کرده است که مانندِ «شبیه، ویژگی‌های نویسندگان دیگر نیست.

فَرُبَّ کِتابٍ یَجْتَهِدُ الْقارِئُ فی قِراءَتِهِ، ثُمَّ لا یَخْرُجُ مِنْهُ بِفائِدَهٍ،

چه بسا کتابی که خواننده در خواندن آن سخت تلاش کند، سپس سودی از آن نبرد.

وَ رُبَّ کِتابٍ یَتَصَفَّحُهُ قارِئُهُ؛ فَیُؤَثِّرُ فی نَفْسِهِ تَأْثیراً عَمیقاً یَظْهَرُ فی آرائِهِ.

و چه بسا کتابی که خواننده‌اش آن را سریع مطالعه کند «ورق بزند»؛ اما تأثیری ژرف در نظرات او بگذارد.

أَمّا الْکِتابُ الْمُفیدُ فَهُوَ الذَّی یَزیدُ مَعْرِفَتَکَ فِی الْحَیاهِ وَ قوَّتَکَ عَلَی الْفَهْمِ وَ الْعَمَلِ،

اما کتاب سودمند کتابی است که شناخت تو را در زندگی و توان تو را بر فهمیدن و عمل کردن افزایش دهد.

فَإِذا وَجَدْتَ ذٰلِکَ فی کِتابٍ، کانَ جَدیراً بِالْعِنایَهِ وَ التَّقْدیرِ.

و اگر این را در کتابی بافتی، شایان توجه و قدردانی است.

اَلْعَقّاد أَدیبٌ وَ صَحَفیٌّ وَ مُفَکِّرٌ وَ شاعِر مِصریٌّ؛ أُمُّهُ مِنْ أَصْلٍ کُردیٍّ.

عقاد ادیب، روزنامه نگار، اندیشمند و شاعری مصری است؛ مادر او اصالتی کردی دارد.

فَکانَ الْعَقّاد لا یَرَی الْجَمالَ إلّا الْحُریَّهَ؛

عقاد زیبایی را فقط در آزادی می‌دید، «عقاد زیبایی را در چیزی به جز آزادی نمی‌دید،»

وَ لِهٰذا لا نُشاهِدُ فی حَیاتِهِ إلَّا النَّشاطَ عَلٰی رَغْمِ ظُروفِهِ الْقاسیَهِ.

و بنابراین در زندگی‌اش با وجود شرایط دشوارش فقط شادابی «فعالیت می‌بینیم. و بنابراین در زندگی‌اش با وجود شرایط دشوارش چیزی به جز نشاط نمی‌بینیم.

یُقالُ إنَّهُ قَرَأ آلافَ الْکُتُبِ.

گفته می‌شود او هزاران کتاب خوانده است.

وَ هُوَ مِنْ أَهَمِّ الْکُتّابِ فی مِصرَ.

و او از مهم‌ترین نویسندگان در مصر است.

فَقَدْ أَضافَ إلَی الْمَکتَبِهِ الْعَربیَّهِ أَکْثَرَ مِنْ مِئَهَ کِتابٍ فِی الْمَجالاتِ الْمُخْتَلِفَهِ.

بی گمان، او بیشتر از صد کتاب در زمینه‌های گوناگون به کتابخانه عربی افزوده است.

ما دَرَسَ الْعَقّادُ إلّا فِی الْمَرحَلَهِ الاِبْتِدِائیَّهِ، لِعَدَمِ وُجود مَدرَسَهٍ ثانَویَّهٍ فی مُحافَظَهِ أَسْوان الَّتی وُلِدَ وَ نَشَأَ فیها.

عقاد فقط در مرحله دبستان درس خوانده است. / عقاد به جز در مرحله ابتدایی درس نخوانده است.

وَ مَا اسْتَطاعَتْ أُسْرَتُهُ أَنْ تُرْسِلَهُ إلَی الْقاهِرَهِ لِتَکْمیلِ دِراسَتِهِ.

و خانواده‌اش نتوانست که برای کامل کردن تحصیلاتش او را به قاهره بفرستد.

فَمَا اعْتَمَدَ الْعَقّادُ إلّا عَلَیٰ نَفْسِهِ.

عقاد، تنها به خودش تکیه کرد. عقاد به کسی جز خودش تکیه نکرد.

فَقَدْ تَعَلَّمَ الْإنجِلیزیَّهَ مِنَ السُّیّاحِ الَّذینَ کانوا یَأْتونَ إلَی مِصرَ لِزیارَهِ الْآثارِ التّاریخیَّهِ.

عقاد، انگلیسی را از جهانگردانی «گردشگرانی» که برای دیدن آثار تاریخی به مصر می‌آمدند یاد گرفت.

«اَلْعِلْمُ صَیْدٌ وَ الْکِتابَهُ قَیْدٌ.»

فَ «قَیِّدوا الْعِلْمَ بِالْکِتابَهِ.» رسول الله (ص)

دانش شکار است و نوشتن بند؛ پس دانش را با نوشتن به بند آورید.

اَلْکُتُبُ طَعامُ الْفِکْرِ

کتاب‌‌ها خوراک اندیشه‌اند.

(عَنْ کِتابِ «أَنا» لِعَبّاس مَحمود الْعَقّاد، بِتَصَرُّفٍ)

(از کتاب «أَنا» نوشته عبّاس محمود العقّاد با تصرّف)

إنَّ الْکُتُبَ طَعامُ الْفِکْرِ، وَ لِکُلِّ فِکْرٍ طَعامٌ،

کتاب‌ها خوراک‌های اندیشه‌اند و هر اندیش‌های خوراکی دارد.

کَما توجَدُ أَطعِمَهٌ لِکُلِّ جِسْمٍ.

همان گونه که برای هر بدنی خوراک‌هایی وجود دارد.

وَ منِْ مَزایَا الْجِسْمِ الْقَویِّ أَنَّهُ یَجْذِبُ غِذاءً مُناسِباً لِنَفْسِهِ،

و از مزیت‌های بدن نیرومند این است که خوراکی مناسب خودش جذب می‌کند.

وَ کَذٰلِکَ الْإنسانُ الْعاقِلُ یَستَطیعُ أَنْ یَجِدَ غِذاءً فِکْرْیّاً فی کُلِّ مَوضوعٍ،

و همچنین انسان دانا می‌تواند که در هر موضوعی خوراکی فکری بیابد.

وَ إنَّ التَّحدیدَ فِی اخْتیارِ الْکُتُبِ کَالتَّحدیدِ فِی اخْتیار الطَّعامِ،

و محدودسازی در گزینش کتاب «کتاب‌ها» مانند محدودسازی در گزینش خوراک «خوراک‌ها» است.

کِلاهُما لا یَکونُ إلّا لِطِفْلٍ أَوْ مَریضٍ.

هردو اینها فقط برای کودکی با بیماری است، / هر دو اینها جز برای کودکی با بیماری نیست.

إذا کانَ لَکَ فِکْر قادِرٌ تَستَطیعُ بِهِ أَنْ تَفْهَمَ ما تَقْرَأُ؛ فَاقْرَأُ ما تُحِبُّ مِنَ الْکُتُبِ؛

پس اگر اندیشه‌ای توانمند داری که به کمک آن می‌توان آنچه را می‌خوانی بفهمی، از میان کتاب‌ها هرچه را دوست داری بخوان.

فَالتَّجارِبُ لا تُغْنینا عَنِ الْکُتُبِ؛

تجربه‌های ما را از کتاب‌ها بی نیاز نمی‌کنند.

لِأَنَّ الْکُتُبَ تَجارِبُ الْأُمَمِ عَلیٰ مَرِّ آلافِ السِّنینَ،

زیرا کتاب‌ها تجربه‌های امتها در گذر هزاران سال هستند.

وَ لا یُمْکِنُ أَنْ تَبْلُغَ تَجرِبَهُ الْفَْردِ الْواحِدِ أَکثَرَ مِنْ عَشَراتِ السِّنینَ.

و امکان ندارد که تجربه یک فرد بیشتر از ده‌ها سال «چند دهه» باشد.

وَ لا أَظُنُّ أَنَّ هُناکَ کُتُباً مُکَرَّرَهً؛

و گمان نمی‌کنم که کتاب‌های تکراری وجود داشته باشد.

لِأَنّی أَعتَقِدُ أَنَّ الْفِکْرَهَ الْواحِدَهَ إذا طَرَحَها أَلْفُ کاتِبٍ، أَصْبَحَتْ أَلْفَ فِکْرَهٍ.

زیرا من بر این باورم اعتقاد دارم که یک فکر را اگر هزار نویسنده مطرح کنند. هزار فکر می‌شود.

وَ لِهٰذا أُریدُ أَنْ أَقْرَأَ فِی الْمَوضوعِ الْواحِدِ آراءَ عِدَّهِ کُتّابٍ؛

و بنابراین می‌خواهم در یک موضوع «موضوع یکسان» نظرهای چند نویسنده را بخوانم.

لِأَنَّ هٰذا الْعَمَلَ أَمتَعُ وَ أَنْفَعُ مِنْ قِراءَهِ الْمَوضوعاتِ الْمُتَعَدِّدَهِ،

زیرا این کار از خواندن موضوع‌های بسیار «متعدد»، لذت بخش‌تر و سودمندتر است.

فَمَثلَاً أَقْرَأُ فی حَیاهِ «نابِلیون‌» آراءَ ثَلاثینَ کاتِباً،

مثلا در مورد زندگی ناپلئون نظرات سی نویسنده را می‌خوانم.

وَ أَنا واثِقٌ أَنَّ کُلَّ کاتِبٍ قَدْ وَصَفَ نابلیون بأَِوْصافٍ لا تُشْبِهُ أَوْصافَ الْکُتّابِ الْآخَرینَ.

و من مطمئنم که هر نویسنده‌ای ناپلئون را به ویژگی‌هایی «صفت‌هایی» وصف کرده است که مانندِ «شبیه، ویژگی‌های نویسندگان دیگر نیست.

فَرُبَّ کِتابٍ یَجْتَهِدُ الْقارِئُ فی قِراءَتِهِ، ثُمَّ لا یَخْرُجُ مِنْهُ بِفائِدَهٍ،

چه بسا کتابی که خواننده در خواندن آن سخت تلاش کند، سپس سودی از آن نبرد.

وَ رُبَّ کِتابٍ یَتَصَفَّحُهُ قارِئُهُ؛ فَیُؤَثِّرُ فی نَفْسِهِ تَأْثیراً عَمیقاً یَظْهَرُ فی آرائِهِ.

و چه بسا کتابی که خواننده‌اش آن را سریع مطالعه کند «ورق بزند»؛ اما تأثیری ژرف در نظرات او بگذارد.

أَمّا الْکِتابُ الْمُفیدُ فَهُوَ الذَّی یَزیدُ مَعْرِفَتَکَ فِی الْحَیاهِ وَ قوَّتَکَ عَلَی الْفَهْمِ وَ الْعَمَلِ،

اما کتاب سودمند کتابی است که شناخت تو را در زندگی و توان تو را بر فهمیدن و عمل کردن افزایش دهد.

فَإِذا وَجَدْتَ ذٰلِکَ فی کِتابٍ، کانَ جَدیراً بِالْعِنایَهِ وَ التَّقْدیرِ.

و اگر این را در کتابی بافتی، شایان توجه و قدردانی است.

اَلْعَقّاد أَدیبٌ وَ صَحَفیٌّ وَ مُفَکِّرٌ وَ شاعِر مِصریٌّ؛ أُمُّهُ مِنْ أَصْلٍ کُردیٍّ.

عقاد ادیب، روزنامه نگار، اندیشمند و شاعری مصری است؛ مادر او اصالتی کردی دارد.

فَکانَ الْعَقّاد لا یَرَی الْجَمالَ إلّا الْحُریَّهَ؛

عقاد زیبایی را فقط در آزادی می‌دید، «عقاد زیبایی را در چیزی به جز آزادی نمی‌دید،»

وَ لِهٰذا لا نُشاهِدُ فی حَیاتِهِ إلَّا النَّشاطَ عَلٰی رَغْمِ ظُروفِهِ الْقاسیَهِ.

و بنابراین در زندگی‌اش با وجود شرایط دشوارش فقط شادابی «فعالیت می‌بینیم. و بنابراین در زندگی‌اش با وجود شرایط دشوارش چیزی به جز نشاط نمی‌بینیم.

یُقالُ إنَّهُ قَرَأ آلافَ الْکُتُبِ.

گفته می‌شود او هزاران کتاب خوانده است.

وَ هُوَ مِنْ أَهَمِّ الْکُتّابِ فی مِصرَ.

و او از مهم‌ترین نویسندگان در مصر است.

فَقَدْ أَضافَ إلَی الْمَکتَبِهِ الْعَربیَّهِ أَکْثَرَ مِنْ مِئَهَ کِتابٍ فِی الْمَجالاتِ الْمُخْتَلِفَهِ.

بی گمان، او بیشتر از صد کتاب در زمینه‌های گوناگون به کتابخانه عربی افزوده است.

ما دَرَسَ الْعَقّادُ إلّا فِی الْمَرحَلَهِ الاِبْتِدِائیَّهِ، لِعَدَمِ وُجود مَدرَسَهٍ ثانَویَّهٍ فی مُحافَظَهِ أَسْوان الَّتی وُلِدَ وَ نَشَأَ فیها.

عقاد فقط در مرحله دبستان درس خوانده است. / عقاد به جز در مرحله ابتدایی درس نخوانده است.

وَ مَا اسْتَطاعَتْ أُسْرَتُهُ أَنْ تُرْسِلَهُ إلَی الْقاهِرَهِ لِتَکْمیلِ دِراسَتِهِ.

و خانواده‌اش نتوانست که برای کامل کردن تحصیلاتش او را به قاهره بفرستد.

فَمَا اعْتَمَدَ الْعَقّادُ إلّا عَلَیٰ نَفْسِهِ.

عقاد، تنها به خودش تکیه کرد. عقاد به کسی جز خودش تکیه نکرد.

فَقَدْ تَعَلَّمَ الْإنجِلیزیَّهَ مِنَ السُّیّاحِ الَّذینَ کانوا یَأْتونَ إلَی مِصرَ لِزیارَهِ الْآثارِ التّاریخیَّهِ.

عقاد، انگلیسی را از جهانگردانی «گردشگرانی» که برای دیدن آثار تاریخی به مصر می‌آمدند یاد گرفت.

اَلْمُعْجَم

أَضافَ: افزود (مضارع: یُضیفُ/ مصدر: إضافهَ)

الَظُّروف: شرایط «مفرد: اَلظَّرْف‌»

أَغْنٰی: بی نیاز گردانید (مضارع: یُغْنی/ مصدر: إغْناء)

أَغناهُ عَنْهُ: او را از آن بی نیاز کرد.

اَلْقاسی‌: سخت و دشوار

الْأَمتَع: لذّت بخش‌تر

اَلْکُتّاب‌: نویسندگان «مفرد: اَلْکاتبِ‌»

اَلتَّحْدید‌: محدود کردن (ماضی: حَدَّدَ/ مضارع: یُحَدِّدُ)

اَلْمُفَکِّر‌: اندیشمند

تَصَفَّحَ: ورق زد، سریع مطالعه کرد

نَشَأَ َ: پرورش یافت

اَلثّانَویَّه: دبیرستان

اَلْواثِق: مطمئن

الْجَدیر: شایسته

هُناکَ: وجود دارد‌، آنجا

اَلصَّحَفیّ‌: روزنامه نگار

یُقالُ: گفته می‌شود «مجهولِ یَقولُ‌»

---------------

حَوْلَ النَّصِّ

أ) عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. ص یا غ

1- دَرَسَ الْعَقّادُ فی جامِعَهِ أَنقَرَه وَ حَصَلَ عَلیٰ دُکتوراه فَخریَّهٍ مِنها.

2- رُبَّ کِتابٍ تَجْتَهِدُ فی قِراءَتِهِ، ثُمَّ لا تَحْصُلُ عَلیٰ فائِدَهٍ مِنهُ. ص

چه بسا کتابی که در خواندن آن بسیار تلاش کنی، سپس سودی از آن به دست نیاوری.

3- اَلْکُتُبُ تَجارِبُ آلافِ الْعُلَماءِ عَلیٰ مَرِّ السِّنینَ. غ

کتاب‌ها تجربه‌های هزاران دانشمند در گذر سال‌ها هستند.

4- تَحْدیدُ قِراءَهِ الْکُتُبِ نافِعٌ فی رَأْیِ الْکاتِبِ. غ

محدودسازی خواندن کتاب از نظر نویسنده، سودمند است.

5- یَعْتَقِدُ الْعَقّادُ أَنَّ الْجَمالَ جَمالُ الْحُرّیَّهِ. ص

عقاد بر این باور است که زیبایی، زیبایی آزادی است.

6- لا طَعامَ لِفِکْرِ الْإنسانِ. غ

و هیچ خوراکی برای اندیشه انسان وجود ندارد.

ب) أَجِبْ عَنِ الْأَسْئِلَهِ التّالیَهِ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ.

1- لمِاذا لَمْ یُواصِلِ الْعَقّادُ دِراسَتَهُ فِی الْمَدرَسَهِ الثّانوَیَّهِ؟

لِعَدَمِ وُجودِ مَدرَسَهٍ ثانَویَّهٍ فی مُحافَظَهِ أَسْوان الَّتی وُلِدَ وَ نَشَأَ فیها.

2- بِأَیِّ شَیءٍ شَبَّهَ الْعَقّادُ التَّحدیدَ فِی اخْتیارِ الْکُتُبِ؟

شَبَّهَ التَّحدیدَ فی اخْتیارِ الْکُتُبِ کَالتَّحدیدِ فی اخْتیار الطَّعامِ.

3- کَمْ کِتاباً أَضافَ الْعَقّادُ إلَی الْمَکْتَبَهِ الْعَربیَّهِ؟

أَضافَ إلَى الْمَکتَبَهِ الْعَربیَّهِ أَکْثَرَ مِنْ مِئَهِ کِتابٍ.

4- مِمَّنْ تَعَلَّمَ الْعَقّادُ اللُّغَهَ الْنجِلیزیَّهَ؟

تَعَلَّمَ الْإنجِلیزیَّهَ مِنَ السُّیّاحِ الَّذینَ کانوا یَأْتونَ إلَى مِصرَ لِزیارَهِ الْآثارِ التّاریخیَّهِ.

5- ما هوَ مِقْیاسُ الْکُتُبِ الْمُفیدَهِ؟

الْکِتابُ الْمُفیدُ هُوَ الَّذی یَزیدُ مَعْرِفَتَکَ فِی الْحَیاهِ و قوَّتَکَ عَلَى الْفَهْمِ وَ الْعَمَلِ.

6- ما هیَ مَزایاَ الْجِسْمِ الْقَویِّ؟

مِنْ مَزایا الْجِسْمِ الْقَویِّ أَنَّهُ یَجْذِبُ غِذاءً مُناسِباً لِنَفْسِهِ.

اِعلَموا

أُسلوبُ الِاسْتِثناءِ

به این جمله دقّت کنید.

حضََر الزُّمَلاءُ فی صالَهِ الِامْتِحانِ إلّا حامدِاً. هم‌شاگرد‌ی‌ها به جز حامد در سالن امتحان حاضر شدند.

کلمه «حامِداً‌» در جمله بالا مُستَثنیٰ، «الزُّمَلاءُ‌» مستثنیٰ مِنْهُ و «إِلّا» ادات استثناء نامیده می‌شوند.

* مستثنیٰ یعنی «جدا شده از حکم ماقبل».

* به کلمه‌ای که مستثنیٰ از آن جدا شده است، مستثنیٰ مِنه گفته می‌شود.

حَضَر الزُّمَلاءُ فی صالَهِ الِامْتِحانِ إلّا حامِداً.

مستثنیٰ منه ادات استثناء مستثنیٰ

الزُّمَلاءُ حَضَروا فی صالَهِ الِامْتِحانِ إلّا حامِداً.

مستثنیٰ منه ادات استثناء مستثنیٰ

مثال دیگر: کُلُّ شَیءٍ (مستثنیٰ مِنه) یَنْقُصُ بِالْإنفاقِ إلَّا (ادات استثناء) الْعِلْمَ. (مستثنیٰ)

اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ. تَرْجِمِ الْعِباراتِ التّالیَهَ؛ ثُمَّ عَیِّنِ الْمُستَثنیٰ وَ الْمُستَثنیٰ مِنهُ.

1- ﴿... کُلُّ شَیءٍ هالِکٌ إلّا وَجْهَهُ...﴾ اَلْقَصَص: 88

و همراهِ خداوند خدایی دیگر را فرا نخوان.

(کُلُّ شَیْءٍ + وجهَ)

2- ﴿فَسَجَدَ الْمَلائِکَهُ کُلُّهُم أَجْمَعونَ إلّا إبلیسَ اسْتَکْبَرَ وَ کانَ مِنَ الْکافِرینَ﴾ ص: 73 و 74

پس همه فرشتگان باهم سجده کردند؛ به جز شیطان که خود را بزرگ یافت و از کافران شد.

(الْمَلائِکَهُ + إبلیسَ)

3- ﴿کُلُّ عَیْنٍ باکیَهٌ یَوْمَ الْقیامَهِ إلّا ثَلاثَ أَعیُنٍ: عَیْنٌ سَهِرَتْ فی سبیلِ اللهِ، وَ عَیْنٌ غُضَّتْ عَنْ مَحارِمِ اللهِ وَ عَیْنٌ فاضَتْ مِنْ خَشْیَهِ اللهِ﴾ رسول اللهِ (ص)

هر چشمی روز رستاخیز گریان است، به جز سه چشم: چشمی که در راه خدا بیدار مانده و چشمی که از محارم بر هم نهاده شده و چشمی که از پروای خدا لبریز شده است.

(کُلُّ عَیْنٍ + ثلاث أَعیُنٍ)

4- ﴿کُلُّ وِعاءٍ یَضیقُ بِما جُعِلَ فیهِ إلّا وِعاءَ الْعِلْمِ؛ فَإنَّهُ یَتَّسِعُ﴾ اَلْإمامُ عَلیٌّ (ع)

هر ظرفی با آنچه در آن نهاده شده تنگ می‌شود، به جز ظرف دانش؛ زیرا به کمک آن فراخ می‌شود.

(کُلُّ وعاءٍ + وِعاءَ)

5- ﴿کُلُّ شَیءٍ یَرْخُصُ إذا کَثُرَ إلَّا الْأَدَبَ؛ فَإنَّهُ إذا کَثُرَ غَلا﴾ مَثَلٌ عَرَبیٌّ

هر چیزی به جز ادب هرگاه زیاد شود ارزان می‌شود؛ زیرا ادب هرگاه زیاد شود پر بها می‌شود.

(کُلُّ شَیءٍ + الْأَدَبَ)

6- ﴿لا تَعْلَمُ زَمیلاتی اللُّغَهَ الْفَرَنسیَّهَ إلّا عَطیَّهَ﴾.

خداوند گناهان را می‌آمرزد؛ به جز شرک به خدا را.

(الذُّنوبَ + الشِّرْکَ)

7- ﴿حَلَّ الطُّلّبُ مَسائِلَ الرّیاضیّاتِ إلّ مَسأَلَهً.﴾

أُسْلوبُ الْحَصْرِ

حصر با إلّا:

* «إلّا» در «اسلوب حصر» برای استثناء نمی‌آید؛ بلکه برای «اختصاص و حصر» است.

«‌حصر‌» یعنی اختصاص دادنِ چیزی به کسی یا موضوعی؛ مانند:

«ما فازَ إلَّا الصّادِقُ.» یعنی «کسی جز راستگو موفّق نشد.» یا «تنها راستگو موفّق شد.»

در این جمله موفّقیّت را به شخص راستگو منحصر کرده و از دروغگو سلب کرده‌ایم.

- این اسلوب معمولاً هنگامی است که پیش از «إلّا» جمله منفی آمده و مستثنیٰ مِنه ذکر نشده باشد؛ مثال:

- ما حَفِظَ الْقَصیدَه إلّا کاظِمٌ. ==> 1- تنها کاظم قصیده را حفظ کرد. 2- کسی جز کاظم قصیده را حفظ نکرد.

در جمله بالا «حفظ قصیده‌» تنها به کاظم اختصاص دارد و فقط در او حصر شده است.

* در اسلوب حصر می‌توانیم عبارت را به صورت مثبت و مؤکَّد نیز ترجمه کنیم.

- ما شاهَدْتُ فِی الْمَکْتَبَهِ إلّ کاظِماً. ==> 1- در کتابخانه، تنها کاظم را دیدم. 2- در کتابخانه، کسی جز کاظم را ندیدم.

اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ. تَرْجِمِ العِْباراتِ التّالیَهَ، ثُمَّ مَیِّزْ أُسلوبَ الْحَصرِ مِنْ أُسلوبِ الِاسْتثِناءِ.

1- ﴿وَ مَا الْحَیاهُ الدُّنْیا إلّا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ....﴾ اَلْأَنعام: 32

و زندگی دنیا جز بازی و سرگرمی نیست. / أُسلوبَ الْحَصرِ

2- ﴿... لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللهِ إلَّا الْقَوْمُ الْکافِرونَ﴾ یوسف: 87

جز قوم کافران از رحمت خدا ناامید نمی‌شود. / أُسلوبَ الْحَصرِ

3- ﴿إنَّ الْإنسانَ لَفی خُسْرٍ إلّا الَّذینَ آمَنوا وَ عَمِلوا الصّالِحاتِ...﴾ اَلْعَصْر: 2 و 3

بی‌گمان انسان در زیان است. مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده و یکدیگر را به حقّ سفارش و به شکیبایی توصیه کرده‌اند.

(اَلإنسان: مستثنی منه/ الَّذین آمنوا: مستثنی)

4- ﴿ما طالَعْتُ لَیلَهَ الِامْتِحانِ کِتاباً إلّا کِتابَ الْعَرَبیَّهِ.﴾

شب امتحان کتابی به جز کتاب [زبان] عربی را مطالعه نکردم.

در این جمله مستثنیٰ منه محذوف نیست؛ لذا آن را اسلوب حصر محسوب نمی‌کنیم.

5- ﴿قَرَأْتُ الکِْتابَ التّاریخیَّ إلَّا مَصادِرَهُ﴾

آن کتاب را خواندم به جز منابعِ آن را.

6- ﴿اِشْتَرَیْتُ أَنواعَ الْفاکِهَهِ إلّا أَناناسَ.﴾

انواع میوه به جز آناناس را خریده‌ام.

---------------

اَلتَّمْرینُ الْأَوَّلُ (صفحه 42 کتاب درسی)

اُکْتُبْ کَلِمَهً مُناسِبَهً لِلتَّوضیحاتِ التّالیَهِ مِنْ کَلِماتِ الْمُعجَمِ.

1- جَعَلَهُ غَنیّاً لا حاجَهَ لَهُ.) (أَغْنیٰ)

او را بى نیاز ساخت که احتیاجی نداشته باشد.

2- شَخْصٌ یَکْتُبُ مَقالاتٍ فِی الصُّحُفِ. (اَلصَّحَفیّ)

شخصی که در روزنامه (روزنامه‌ها) مقاله می‌نویسد.

3- اَلْمَرْحَلَهُ الدِّراسیَّهُ بَعْدَ الِابْتِدائیَّهِ. (اَلثّانَویَّه)

مرحله تحصیلی پس از دبستان

4- اَلْعالِمُ الَّذی لَهُ أَفکارٌ عَمیقَهٌ وَ حَدیثَهٌ. (الْمُفَکِّر)

دانشمندی که اندیشه‌های ژرف و نوی دارد.

5- اَلْأَوضاعُ وَ الْأَحْوالُ الَّتی نُشاهِدُها حَوْلَنا. (اَلظُّروف)

اوضاع و احوالی که پیرامونمان می‌بینیم.

---------------

اَلتَّمرینُ الثّانی (صفحه 42 کتاب درسی)

ضَعْ فی الْفَراغ کَلِمَهً مُناسِبَهً مِنَ الْکَلِمِاتِ التّالیَهِ.

1- سِعْرُ الْعِنَبِ.............. فی نِهِایَهِ الصَّیفِ بِسَبَبِ وُفورِهِ فِی السّوقِ.

(یَغْلو / یَرْخُصُ / یَکْثُرُ / یَغُضُّ)

2- أَعْطَی الْمُدیرُ مَسؤولیَّهَ الْمَکتَبَهِ لِزَمیلی وَ هوَ.............. بِها.

(جَدیرٌ / شَلّالُ / تِلْفازٌ / ظُروفٌ)

3- ذَهَبْنا إلَی الْبُستانِ وَ.............. التُّفاحاتِ وَ الرُّمّاناتِ.

(طَبَعْنا / تَصَفَّحْنا / رَکِبْنا / أَکَلْنا)

4- صَنَعْتُ.............. جَمیلاً مِنْ خَشَبِ شَجَرَهِ الْجَوْزِ.

(وِعاءً / زُجاجاً / حَدیدا / نُحاساً)

5- حارِسُ الْفُندُقِ.............. کُلَّ اللَّیلِ مَعَ زَمیلِهِ.

(یُخَفِّضُ / یُمَرِّرُ / یَقْذِفُ / یَسْهَرُ)

---------------

التَّمرینُ الثّالِثُ (صفحه 43 کتاب درسی)

اِمْلَأِ الْجَدْوَلَ بِکَلِماتٍ مُناسِبَهٍ.

عَباءَه: چادر / مَأْخوذ: گرفته شده / مُتَذَکِّر: به یادآورنده / حَمامَه: کبوتر / تَعارُف: آشنایی / حِرْباء: آفتاب‌پرست / عُدْوان: دشمنی / مَقْطوع: بریده شده / ظاهِرَه: پدیده / أَفْلام: فیلم‌ها / بِطاقَه: کارت، بلیت / أَقْمار: ماه‌ها / تَعْلیم: یاد دادن / أَنْهار: رودها / مَعْجون: خمیر / بِضاعَه: کالا / سُهولَه: آسانی / نَفَقات: هزینه‌ها / سِرْوال: شلوار / والِدَه: مادر / کَراسیّ: صندلی‌ها / بَهائِم: چهارپایان / أَعْلام: پرچم‌ها / أَصْنام: بت‌ها / تِلْمیذ: دانش آموز / إرْسال: فرستادن / بَرامِج: برنامه‌ها / حِجارَه: سنگ‌ها

رمز: ﴿وَ عِبادُ الرَّحْمٰنِ الَّذینَ یَمْشونَ عَلَی الْأَرضِ هَوْناً وَ إذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلونَ قالوا سَلاماً﴾ اَلْفُرقان: 63

به بیان ویژگی‌های دستوریِ کلمه بیرون از جمله، در زبان عربی «التَّحلیلُ الصَّرفیُّ‌» می‌گویند.

و به ذکر نقش دستوریِ کلمه، یعنی جایگاهِ آن در جمله در زبان عربی «الْمَحَلُّ الْإعْرابیُّ» می‌گویند.

---------------

اَلتَّمرینُ الرّابِعُ (صفحه 44 کتاب درسی)

عَیِّنِ الصَّحیحَ فِی التَّحلیلِ الصَّرفیِّ وَ وَ الْمَحَلِّ الْإعْرابیِّ لِما أُشیرَ إلَیهِ بِخَطٍّ.

{الْعُمّالُ الْمُجتَهِدونَ یَشْتَغِلونَ فِی الْمَصْنَعِ.} {نَجَحَتِ الطّالِباتُ فی الِامْتحِانِ.}

اَلْکَلِمَهُ

اَلتَّحلیلُ الصَّرفیُّ اَلْمَحَلُّ الْعرابیُّ

1-

اَلْعُمّالُ أ. اِسْمُ فاعِلٍ، جَمْعُ تَکْسیرٍ، مُفْرَدُهُ «الْعامِلُ» مُبْتَدَأٌ ص

ب. اِسْمُ مُبالَغَهٍ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ سالِمٌ، وَ مُعَرَّفٌ بِأَل، فاعِلٌ

2-

اَلْمُجتَهِدونَ أ. اِسْمُ فاعِلٍ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل صِفَهٌ ص

ب. اِسْمُ مَفْعولٍ، مُثَنّی، مُذَکَّرٌ، نَکِرَهٌ، مُضافٌ إلَیهِ

3-

یَشْتَغِلونَ أ. فِعْلٌ مُضارِعٌ، مَعْلومٌ خَبَرٌ ص

ب. فِعْلٌ ماضٍ، مَجْهولٌ فاعِلٌ

4-

اَلْمَصْنَعِ أ. اِسْمُ مَفْعولٍ، مُفْرَدٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل مُضافٌ إلَیهِ

ب. اِسْمُ مَکانٍ، مُفْرَدٌ، مُذَکَّرٌ، مَعْرِفَهٌ مَجْرورٌ بِحَرْفِ جَرٍّ (فی الْمَصْنَعِ: جارٌّ وَمجْرورٌ) ص

5-

نَجَحَتْ أ. فِعْلٌ ماضٍ، مَجْهولٌ

ب. فِعْلٌ ماضٍ، مَعْلومٌ، ص

6-

اَلطّالِباتُ أ. مَصْدَرٌ، جَمْعٌ مُذَکَّرٌ سالِمٌ، مُعَرَّفٌ بِأَل مُبْتَدَأٌ

ب. اِسْمُ فاعِلٍ، جَمْعٌ مُؤَنَّثٌ سالِمٌ، مَعْرِفَهٌ فاعِلٌ ص

7-

اَلِامْتِحانِ أ. مَصْدَرٌ، مُفْرَد،ٌ مُذَکرٌَّ، مُعَرَّفٌ بِأَل مَجْرورٌ بِحَرْفِ جَرٍّ (فی الِامْتِحانِ: جارٌّ وَمجْرورٌ) ص

ب. اِسْمُ تَفْضیلٍ، مُفْرَدٌ، مُذَکَّرٌ، مَعْرِفَهٌ بِالْعَلَمیَّهِ صِفَهٌ

---------------

اَلتَّمرینُ الْخامِسُ (صفحه 45 کتاب درسی)

أ) کَمِّلِ الْفَراغاتِ فی تَرجَمَهِ النَّصِّ التّالی.

هُناکَ طائرٌِ یُسَمّیٰ «بَرْناکِل» یَبْنی عُشَّهُ فَوْقَ جِبالٍ مُرتَفَعِهٍ بَعیداً عَنِ الْمُفتَرِسینَ. و عِندَما تَکْبُرُ فِراخُهُ، یُریدُ مِنها أَنْ تَقْفِزَ مِنْ عُشِّهَا الْمُرْتَفِعِ. تَقْذِفُ الفْرِاخُ نَفْسَها واحِداً واحِداً مِنْ جَبَلٍ یَبْلُغُ ارْتفِاعُهُ أَکْثَرَ مِنْ أَلْفِ مِتْرٍ.

وَ تَصْطَدِمُ بِالصُّخورِ عِدَّه مَرّاتٍ. یَنتَظِرُ الْوالِدانِ أَسْفَلَ الْجَبَلِ و یَستَقبِلانِ فِراخَهُما. سُقوطُ الْفِراخِ مَشْهَدٌ مُرْعِبٌ جِدّاً. وَلٰکِنْ لا فِرارَ مِنْهُ؛ لِأَنَّهُ قِسْمٌ مِنْ حَیاتِهَا الْقاسیَهِ.

پرنده‌ای وجود دارد که «برناکل» نامیده می‌شود [او] لانه‌اش را بر فرازِ کوه‌هایی بلند، دور از شکارچیان (می‌سازد) و هنگامی که جوجه‌هایش بزرگ می‌شود از آنها می‌خواهد از لانه بلندشان بپرند. جوجه‌ها یکی یکی خودشان را از کوهی که بلندایِ آن به بیش از هزار متر می‌رسد، می‌اندازند. و چند بار با صخره‌ها برخورد می‌کنند. پدر و مادر، پایینِ کوه چشم به راه می‌شوند و به پیشوازِ جوجه‌هایشان می‌روند. افتادنِ جوجه‌ها صحنه‌ای بسیار ترسناک است. ولی هیچ گریزی از آن نیست؛ زیرا بخشی از زندگیِ دشوار شان است.

ب) اُکْتُبِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِما تَحْتَهُ خَطٌّ.

ج) عَیِّنْ نَوْعَ «لا‌» فی «لا فِرارَ مِنْهُ.»؟ لای نفی جنس

د) اِبحَثْ عنَ متُضَادِّ الْکَلِماتِ التّالیَهِ فی النَّصِّ: «تَحْت و بَعید و تَصغُرُ و قَصیر و أَقَلّ و أَسفَل.»

ه) اُکتُبْ مُفرَدَ الْکَلِماتِ التّالیَهِ: «جِبال وَ مُفتَرِسینَ وَ فِراخ وَ صُخور وَ مَرّات».

---------------

اَلتَّمْرینُ السّادِسُ (صفحه 46 کتاب درسی)

لِلتَّرْجَمَهِ

1- عَلِمَ: دانست

أَعْلَمُ مِنْ:....................................

سَیَعْلَمونَ:..................................

الْعَلّامَه:.......................................

2- اِنْتَقَلَ: جابه جا شد

لا یَنْتَقِلُِ:.....................................

رَجاءً، اِنْتَقِلوا:..............................

لَنْ یَنْتَقِلَ:....................................

3- أَرْسَلَ: فرستاد

اَلْمُرْسَل:......................................

لا تُرْسِلْ:.....................................

أَرْسِلْ:..........................................

4- عَبَدَ: پرستید

اَلْعابِدونَ:....................................

اُعْبُدونی:...................................

اَلْمَعابِد:......................................

5- ساعَدَ: کمک کرد

اَلْمُساعِد:....................................

هُمْ ساعَدونی:..........................

رَجاءً، ساعِدونی:......................

6- طَبَخَ: پخت

اَلطَّبّاخ:........................................

طُبِخَ:...........................................

اَلْمَطْبوخ:....................................

7- تَکَلَّمَ: سخن گفت

اَلتَّکَلُّم:...........................

نَتَکَلَّمُ:...........................

تَکَلَّمْنا:...........................

---------------

اَلتَّمرینُ السّابِعُ (صفحه 47 کتاب درسی)

عَیِّنِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِلْکَلِماتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ.

1- مُداراهُ النّاسِ نِصفُ الْإیمانِ.

2- عَدوٌّ عاقِلٌ خَیرٌ مِن صَدیقٍ جاهِلٍ.

3- یا حَبیبی، لا تَقُلْ کَلاماً إلَّا الْحَقَّ أَبَداً.

4- اَلْعِلْمُ فِی الصِّغَرِ کَالنَّقشِ فِی الْحَجَرِ.

5- أَضعَفُ النّاسِ مَنْ ضَعُفَ عنَ کِتمانِ سِرِّهِ.

---------------

اَلتَّمرینُ الثّامِنُ (صفحه 48 کتاب درسی)

أ- اِبْحَثْ عَنِ الْأَسماءِ التّالیَهِ فی ما یَلی.

(اسِمِ الفْاعِلِ وَ اسْمِ الْمَفعولِ وَ اسْمِ الْمُبالَغَهِ وَ اسْمِ التَّفضیلِ وَ اسْمِ الْمَکانِ)

1- ﴿... إنَّ النَّفْسَ لَأَمّارَهٌ بِالسّوءِ...﴾ یوسُف: 53

2- اِعْلَمْ بِأَنَّ خَیْرَ الْإخوانِ أقدَمُهُم.

3- أکْبَرُ الْحُمقِ الْإغراقُ فِی الْمَدحِ وَ الذَّمِّ.

4- طَلَبُ الْحاجَهِ مِنْ غَیْرِ أَهْلِها أَشَدُّ مِنَ الْمَوْتِ.

5- قُمْ عَنْ مَجلِسِکَ لِأَبیکَ وَ مُعَلِّمِکَ وَ إنْ کُنْتَ أَمیراً.

6- یَومُ الْعَدلِ عَلَی الظّالِمِ أَشَدُّ مِن یَومِ الْجَورِ عَلَی الْمَظلومِ.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه