امروز پنجشنبه 20 اردیبهشت 1403 http://fathi.cloob24.com
0

استعاره مصرّحه

هرگاه در بیت، مشبهٌ‌به را بیابیم که در معنای حقیقی خود به‌کار نرفته و با معنای مفهومیِ خود در بیت رابطه تشبیهی داشته باشد، آن لغت دارای استعاره مصرَّحه است. برای نمونه:

بتی دارم که گِرد گل ز سنبل سایه‌بان دارد   بهار عارضش خطّی به خونِ ارغوان دارد

حافظ معشوق خود را از این جهت که در پرستیدن و ستایش‌کردن بسیار مشابهِ بت یافته‌است، بدون آوردن سایر ارکان تشبیه، بت را  به‌جای معشوق به‌کار برده‌است. به همین شکل واژه‌های «گل» و «سنبل» هم چنین حالتی دارند و حافظ گل را به‌جای چهره معشوق و سنبل را به‌جای موهای معشوق که روی صورتش افتاده به‌کار برده‌است و تکرار و اشاره به مشبهٌ‌به و یا حتی یکی از ویژگی‌های آن را ضروری و واجب نمی‌شمرَد.

به زبان ساده می‌توان گفت تشبیهی که تنها مشبهٌ‌به آن ذکر شود استعاره مصرحه است. بتی دارم: معشوق مانند بت؛ که گِرد گل: چهره مانند گل؛ ز سنبل سایبان دارد: گیسوی مانند سنبل.

استعاره مکنیه

هرگاه شاعر مشبهی را در کنار یکی از ارکان و ویژگی‌های مشبه‌به بیاورد، از صنعت استعاره مکنیه یا استعاره کنایه‌ای استفاده کرده  است. برای نمونه :

هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید   در رهگذر باد نگهبان لاله بود

حافظ در این بیت مهر را به مانند بذر دانسته که قابلیت کاشتن دارد. در واقع ویژگی بارز بذر و دانه که کاشته می‌شوند و بعد نتیجه می‌دهند را بدون ذکر مشبه‌به آورده و استعاره مکنیه را پدید آورده است.

در تعریفی دیگر استعاره مکنیه آن است که تشبیه در دل گوینده مستتر و مضمر باشد ومشبه را ذکر کرده،مشبه به را در لفظ نیاورند.

هزار نقش برآرد زمانه و نبود   یکی چنانکه در آیینه تصور ماست

اضافه استعاری (نوعی خاص از استعاره مکنیه)

هرگاه شاعر در استعاره مکنیه، مشبه و ویژگی مشبه‌به را به صورت ترکیب اضافی به کار برد، اضافه استعاری را هویدا ساخته است :

تو را ز کنگره عرش می‌زنند صفیر   ندانمت که در این دامگه چه افتاده است

حافظ ترکیب «مضاف+مضافٌ‌الیه» را در عبارت کنگره عرش به کار برده است؛ یعنی عرش (طبقات بالای آسمان) را مانند کاخ و قصری پنداشته که دارای کنگره است و بدین شکل بدون آوردن مشبه‌به آرایه استعاره مکنیه را به شیوه اضافی شکل داده است. در ادبیات و اشعار فارسی باید در تعیین و تمییز دادن نوع ترکیبات اضافی دقت خاصی داشت. چراکه نوعی از تشبیه به نام تشبیه بلیغ یا اضافه تشبیهی نیز در این هیئت به کار گرفته می‌شود ولی در آنجا مضافٌ‌الیه دقیقاً به خود مضاف تشبیه می‌گردد و رابطه‌ای بی واسطه میان آن دو برقرار می‌گردد. فرمول استعاره مکنیه: ویژگی مشبه به محذوف+ مشبه. مثال: گنگره عرش= کنگره (دندانه دیوار قلعه) + عرش؛ یعنی عرش مانند قلعه ای است که دیوار کنگره دار دارد.

تشخیص (شخصیت بخشی یا جان بخشی به اشیا)

هرگاه در استعاره مکنیه‌ای مشبه غیرانسان باشد و شاعر ویژگی و صفتی انسانی را به آن نسبت دهد، این آرایه پدید آمده است. پس هر آرایه تشخیصی در بطن خود استعاره را داراست:

دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو   گوش طرب به دست تو، بی‌تو به سر نمی‌شود

مولوی در این بیت عقل را به‌سان انسانی تصور کرده که دارای دیده و چشم است. به همین ترتیب طرب را.

0

تقسیم‌بندی از لحاظ وجود لفظ مستعار:

درصورتی‌که لفظ مستعار در کلام موجود باشد، استعاره را مصرَّحه می‌گویند، و در صورت عدم وجود آن به آن استعاره بالکنایه (مَکنیّه) می‌گویند.

تقسیم‌بندی از لحاظ کیفیت لفظ مستعار:

درصورتی‌که لفظ مستعار اسم باشد به آن استعاره اصلیّه و اگر فعل یا مشتقات آن باشد به آن تَبَعیّه می‌گویند.

تقسیم‌بندی استعاره از لحاظ واحد کلمه:

درصورتی‌که مستعار کلمه باشد به آن استعاره مفرده و درصورتی‌که جمله باشد به آن استعاره مرکبه یا تمثیلیّه می‌گویند. اکثرضرب‌المثلها استعاره مرکبه هستند.

تقسیم‌بندی از لحاظ دو سوی استعاره:

این تقسیم‌بندی بر این اساس است که دو سوی استعاره هر کدام حسی یا عقلی باشند و بر چهار گونه است: محسوس به محسوس، معقول به معقول، معقول به محسوس و محسوس به معقول.

0

تفاوت ضرب المثل و کنایه در آن است که ضرب المثل ها ریشه داستانی دارند و  نزد عامه معروف تر هستند و معمولا معنی مستقیم هم دارند مانند قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود

اما کنایات کمتر ریشه داستانی دارند و معمولا معنی مسقیم ندارند وشخص از بیان آن منظوری غیر از معنی مستقیم آن دارد مانند شکم  را صابون زدن  که کنایه از به خود وعده ی نیک دادن یا برای خوردن آماده شدن است.

همچنین ضرب المثل ها در اصل جمله ای هستند که قابل تأویل به مصدر است مانند

مار گزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد که می توان آن را بهاز ریسمان سیاه و سفید ترسیدن >بدل کرد

اما کنایات در اصل مصدری هستند که قابل تأویل به جمله است

مانند: سر هم نبرد زیر گرد آورد  که در اصل سر به گرد آوردن  کنایه ازنابود کردن است.

0

انواع مبالغه همچون اغراق و غلو یکی از مشخصات سبک حماسی است. بشد تیز رهام با خود و گبر / همی گرد رزم اندر آمد به ابر (فردوسی) اغراق در حماسه جزو ذات شعرست و تنها یک صنعت بدیعی نیست. اغراق آثار حماسی را شورانگیز و مؤثر کرده است. اما در مدح باعث انحطاط کلام می شود و از لطف و زیبایی آن می کاهد. گرچه شاعران مداح مثل عنصری، فرخی، و دیگران از این صنعت  بسیار سود برده اند و بیش ترین استفاده را از این صنعت به ویژه نوع دوم و سوم کرده اند، اما چون سخنان شان بیشتر در باب موضوع غیرهنری و برای پاداش بوده چندان دل را نمی رباید؛ اما بزرگانی چون فردوسی، نظامی، سعدی، حافظ و دیگران اگرچه این سه قسم را به کار گرفته اند، چون موضوع اثرشان بزرگ و انسانی است تأثیر سخنانشان را هزاران برابر می سازد. از بزرگنمایی در هنرهای دیگری نیز  استفاده می شود؛ برای مثال در داستانسرایی پهلوان پهلوان تر و جوانمرد جوانمردتر از حد متعارف نشان داده می شود تا داستان جاذبه پیدا کند و در خواننده مؤثر افتد. بزرگ نمایی در صور خیال نیز سبب برجستگی و قدرت تأثیر کلام می شود؛ برای مثال خیام اگر از زبان خبر استفاده می کرد و میگفت عمر کوتاه است، کلامش عادی بود و بی تأثیر، اما با بهره گیری از اکسیر بزرگنمایی کوتاهی عمر را به زیبایی نشان می دهد. ای دل همه اسباب جهان خواسته گیر/ باغ طربت ز سبزه آراسته گیر

وانگاه بر آن سبزه شبی چون شبنم / بنشسته و بامداد برخاسته گیر و با این تشبیه کوتاهی عمر را در ذهن خواننده به خوبی القا می کند.