امروز سه شنبه 13 آذر 1403 http://fathi.cloob24.com
0

1. تاریخ ادبیات

نورالدین، عبدالرحمان جامی، بزرگترین شاعر و نویسنده عارف قرن 9 ه.ق (اهل خراسان) است. وی در شهرهای هرات و سمرقند به کسب علم و ادب پرداخت و در علوم ادبی، دینی و تاریخی به کمال رسید. پس از آن به عرفان روی آورد و از عارفان بزرگ گردید.

جامی در آثار خود از دو شاعر بزرگ و نامی پیروی کرده است:

کتاب بهارستان که به پیروی از سبک نگارش گلستان سعدی، به نظم و نثر نوشته شده است. کتاب هفت اورنگ (سَلامان و اَبسال، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون، خِردنامه اسکندری، سلسلهُ الذَهَب، تُحفَهُ الاَبرار و سُبحَهُ الاَبرار) را به تقلید از پنج گنج حکیم نظامی در قالب مثنوی سروده است.

دیگر آثار جامی عبارتند از:

دیوان اشعارکتاب نَفَحات الاُنس به نثر که در مورد حالات و وقایع زندگی عارفان بزرگ نوشته شده است.

2. تحلیل محتوایی و ساختاری

این درس از کتاب سبحهُ الاَبرار (یکی از منظومه های هفت اورنگ) انتخاب شده است. شاعر با استفاده از روش مناظره به بیان نکته ای اخلاقی می پردازد. او معتقد است که آزادگی یعنی زیر منّتِ انسان هایی چون خود نرفتن، بالاترین نعمت الهی به بندگان است.

به همین منظور، دو شخصیت داستان؛ پیر خارکش و جوان را در فضا، مکان و زمانی نامعلوم به گفت و گو در می آورد و در نهایت پیر خارکش بر جوان برتری می یابد.

شعر آزادگی،در قالب مثنوی است و به روایت حکایتی کوتاه می پردازد. پس بنا به نوع شخصیت و سخن او، باید با حالتی پندآمیز، نقل قول یا غرور و تحقیر خوانده شود.

در این شعر،از واژه های کهن استفاده شده است.این واژه ها چند دسته هستند:

واژه هایی که امروزه کاربرد ندارند: دَلق،جَیب

واژه هایی که امروزه با معنای دیگری به کار می روند: نوازنده،دولت

در این شعر از واژه های مخفف زیادی استفاده شده که عبارتند از: کِای،خموش، زین سان، زین.

نکته دیگر استفاده از فعلها به شیوه قدیمی است: همی بُرد: می بُرد بنهادی:نهاده ای

به علاوه اگرچه از آرایه های زیادی استفاده شده اما شعر را از حالت روان و قابل فهم خارج نکردهاست. از این رو به اشعار روان و زیبای سعدی می مانَد.

3. معنی واژه ها،نکات دستوری و آرایه ها

خارکش پیری با دلق درشت / پشته ای خار همی برود به پشت

خارکش:اسم مرکب، خارکش پیری: پیرمرد خارکشی،صفت (خارکش) جلوتر از موصوف (پیر) آمده است.به علاوه واژه (پیر) صفتی است که جانشین اسم شده (مردِ پیرِ خارکش=خارکش پیری) /دلق درشت: لباس پشمی خشن و فقیرانه/پُشته: توده/همی بُرد:می بُرد (ماضی استمراری)/خارکش،خار:مراعات نظیر،بین پشت و پشته:جناس ناقص افزایشی

پیرمرد خارکشی که لباس پشمی کهنه ای پوشیده بود،توده ای خار را روی پشتش حمل می کرد.

لنگ لنگان قدمی برمی داشت / هر قدم دانه شکری می کاشت

لنگ لنگان: (قید حالت) آهسته آهسته/دانه شُکری: اضافه تشبیهی (شُکر به دانه تشبیه شده که کاشته می شود) قدمی و دانه: مفعول

آهسته آهسته راه می رفت و هر قدمی که بر می داشت،خدا را شکر می کرد.

کای فرازنده این چرخ بلند / وی نوازنده دل های نژند

کِای:مخفف که اِی/فرازنده:آفریننده (صفت فاعلی جانشین موصوف) /چرخ بلند: استعاره ازآسمان/وی: مخفف وَ اِی/نوازنده: صفت فاعلی یعنی محبت کننده،مهربان/دلهای نژند:انسانهای غمگین. واژه آرایی «ن»

با خود می گفت: ای خدای آفریننده این آسمان با عظمت و ای مهربانی کننده به انسانهای غمگین،

کنم از جیب نظر تا دامن / چه عزیزی که نکردی با من

جیب:یقه،در این جا:بالا/دامن: پایین لباس، در این جا: پایین/جیب، دامن: مراعات نظیر/عزیزی: عزت/نظر: نگاه/جیب تا دامن: مجازا تمام وجود (مجاز جز به کل) تا،با جناس ناقص حرفی

از سر تا پای خودم را که نگاه می کنم،می بینم که چه قدر به من عزت و سربلندی داده ای.

در دولت به رخم نگشاید / تاج عزت به سرم بنهادی

در دولت گشودن: کنایه از خوشبختی، دولت:اقبال و بخت/رُخ:چهره/تاج عزت:تشبیه دارد (عزت به تاج تشبیه شده)،بین تاج و سر: تناسب (مراعات نظیر)

درِ خوش بختی را به سوی من باز کرده ای(مرا خوش بخت کرده ای) و تاج عزت رابر سرم گذاشته ای (مرا عزت داده ای).

حد من نیست جنایت گفتن / گوهر شکر عنایت سفتن

ثنا: ستایش کردن/گوهر شُکر عطایت سُفتَن: کنایه از سپاسگزاری،گوهر شکر:اضافه تشبیهی (شکر نعمت به سُفتنِ مروارید) سفتن: سوراخ کردن

من در حد و اندازه ای نیستم که تو را ستایش کنم (توانایی ستایش تو را ندارم) و نمی توانم (مروارید عطا و بخشش تو را سوراخ کنم)تو را شکر بگویم.

نوجوانی به جوانی مغرور/ رخش پندار همی راند ز دور

رخش: اسم اسب رستم، در این جا اسب/پندار: فکر و خیال/رخش پندار: اضافه تشبیهی (خیال به اسب)/ همی راند: می راند (ماضی استمراری) ویژگی سبکی/ زِ: مخفف از،پندار: بن مضارع از مصدر پنداشتن

از دور، نوجوانی که به جوانی خود مغرور بود، در حالی که خیالاتی را در ذهن خود می پروراند،

آمد آن شکرگزاری به گوش /گفت کای پیر خرف گشته خموش

شکرگزاریش:ش به گوش پیرمرد بر می گردد و نقش مضاف الیه دارد/خِرِف:خِرِفت و کم عقل/پیر خرف گشته: ترکیب وصفی / خموش: ساکت شو

صدای(شکرگزاری و درد دل با خدا)پیرمرد که به گوشش رسید،رو به پیرمرد کرد و گفت: «ای پیرمرد کم عقل، ساکت شو.

خار بر پشت، زنی زین سان گام/دولتت چیست؟ عزیزیت کدام؟

زنی...گام: راه می روی/زین سان:این طوری(با حالت تحقیر) دولت: به معنای خوشبختی که امروزه معنای هیئت اداره کننده کشور می باشد.

این طوری،خار بر پشت راه می روی و این حرفها را می گویی؟بخت و اقبال چیست؟عزت کدام است؟ (یعنی تو اقبال و عزت نداری)

عزت ازخواری نشناخته ای/عمر درخار کشی باخته ای

عزت،خواری: تضاد/نشناخته ای:نفهمیده ای/عمر در کاری باختن: کنایه از برای کاری عمر را هدر دادن/خوار،خار:جناس/عزت وعمر: مفعول

تو فرق سربلندی و خواری را نفهمیده ای و عمرت را در راه خارکشی (حمل خار) هدر داده ای.»

پیر گفتا که چه عزت زین به / که نیم بر در تو بالین نه

گفتا: به او پاسخ داد/زین:از این/بِه:بهتر است/نیَم:نیستم/در:خانه/بالین:بستر،رخت خواب/بالین نِه:در این جا یعنی گدا کنایه از محتاج بودن

پیرمرد پاسخ داد: «چه عزتی از این بالاتر که بر در خانه تو گدایی نمی کنم(به تو نیازمند نیستم).

کای فلان چاشت بده یا شامم / نان و آبی که خورم و آشامم

فلان:ضمیر مبهم،فلانی/چاشت:میان وعده صبح،در این جا:صبحانه/چاشت،شام:تضاد/نان و آب: مجاز جز به کل یعنی غذا/م در شامم: شام را به من بده متمم است

و به دیگران نمی گویم که فلانی به من صبحانه یا شام بده و نانی بده که بخورم یا آبی بده تا بیاشامم.

شکر گویم که مرا خوار نساخت/ به خیس چون تو مرا گرفتار نساخت

خسی چون تو: تشبیه دارد (نوجوان به خس) /تو: به نوجوان بر می گردد/نساخت:نکرد

خدا را شکر می کنم که مرا پست نکرد و به انسان پستی مثل تو گرفتار نکرد(مرا به آدم پستی مثل تو نیازمند نکرد).

داد با این همه افتادگی ام/عز آزادی و آزادگی ام

افتادگی: فروتن،در این جا:ناتوانی/عِزّ:عزّت و سربلندی/آزادی،آزادگی:جناس ناقص افزایشی و تناسب

با این همه ناتوانی جسمی که دارم مرا آزاد و سربلند ساخته است.

تبلیغات متنی
فروشگاه ساز رایگان فایل - سیستم همکاری در فروش فایل
بدون هیچ گونه سرمایه ای از اینترنت کسب درآمد کنید.
بهترین فرصت برای مدیران وبلاگ و وب سایتها برای کسب درآمد از اینترنت
WwW.PnuBlog.Com
ارسال دیدگاه