معنی درس اول عربی پایه دوازدهم (تجربی و ریاضی) با جواب تمرینات
درسنامه آموزشی عربی دوازدهم تجربی و ریاضی
معنی درس 1: (اَلدّینُ وَ التَّدَیُّنُ) با جواب تمرینات
اَلْمَسجِدُ الْجامِعُ فی مَدینَهِ دِلْهی فِی الْهِندِ.
﴿... أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفاً﴾ یونُس: 105
با یکتاپرستی به دین روی آور.
اَلدّینُ وَ التَّدَیُّنُ
دین و دینداری
------------------
﴿... أَقِمْ وَجْهَکَ لِلدّینِ حَنیفاً﴾ یونُس: 105
اَلتَّدَیُّنُ فِطْریٌّ فِی الْإنسانِ. وَ التّاریخُ یَقولُ لَنا:
دینداری در انسانی فطری است. تاریخ به ما میگوید:
لا شَعْبَ مِنْ شُعوبِ الْأَرضِ إلّا وَ کانَ لَهُ دینٌ وَ طَریقَهٌ لِلْعِبادَهِ.
هیچ ملّتى از ملّتهای زمین نیست؛ مگر اینکه برای عبادت دین و روشی داشته باشد. (دارد)
فَالْآثارُ الْقَدیمَهُ الَّتِی اکْتَشَفَهَا الْإنسانُ، وَ الْحَضاراتُ الَّتی عَرَفَها مِنْ خِلالِ الْکِتاباتِ وَ النُّقوشِ وَ الرُّسومِ وَ التَّماثیلِ، تُؤَکِّدُ اهْتِمامَ الْإنسانِ بِالدّینِ وَ تَدُلُّ عَلیٰ أَنَّهُ فِطْریٌّ فی وُجودِهِ؛
آثار کهنی که انسان آنها را یافته است و تمدنهایی که آنها را در خلال نوشتهها، کنده کاریها (نگارهها)، نقاشیها و تندیسها (مجسمهها) شناخته است همت ورزیدن انسان به دین را تأکید میکند و دلالت میکند بر اینکه دینداری در وجود او فطری است.
------------------
وَلٰکِنَّ عِباداتِهِ وَ شَعائِرَهُ کانَتْ خُرافیَّهً؛ مِثْلُ تَعَدُّدِ الْآلِهَهِ وَ تَقْدیمِ الْقَرابینِ لَها لِکَسْبِ رِضاها وَ تَجَنُّبِ شَرِّها. وَ ازْدادَتْ هٰذِهِ الْخُرافاتُ فی أَدیانِ النّاسِ عَلیٰ مَرِّ الْعُصورِ.
ولی عبادتها و مراسم او خرافی بود؛ مانند چند خدایی (تعدّد خدایان و پیشکش کردن (تقدیم) قربانی به خدایان برای کسب خشنودی آنها و دوری از شرشان؛ و در گذر زمان این خرافات در دینهای مردم افزایش یافت.
وَلٰکِنَّ اللّهَ تَبارَکَ وَ تَعالیٰ لَمْ یَتْرُکِ النّاسَ عَلیٰ هٰذِهِ الْحالَهِ؛ فَقَدْ قالَ فی کِتابِهِ الْکَریمِ:
ولی خدایْ - پربرکت و بلندمرتبه بادا نام او - مردم را بر همین حالت رها نساخت؛ قطعا [او] در کتاب با کرامتش فرموده است:
﴿... أَیَحْسَبُ الْإنسانُ أَنْ یُتْرَکَ سُدیً﴾ اَلْقیامَه: 36
آیا انسان گمان میکند (میپندارد) که بیهوده رها میشود؟
﴿أ لِذٰلِکَ أَرْسَلَ إلَیهِمُ الْأَنبیاءَ لِیُبَیِّنوا الصِّراطَ الْمُستَقیمَ وَ الدّینَ الْحَقَّ.
به همین خاطر پیامبران را برایشان فرستاد تا راه راست و دین حق را برایشان آشکار کنند.
وَ قَدْ حَدَّثَنَا القُرآنُ الْکَریمُ عَنْ سیرَهِ الْأَنَبیاءِ وَ صِراعِهِم مَعَ أقَوامِهِمُ الکْافِرینَ.
و قرآن کریم درباره روش (داستان) پیامبران (ع) و درگیری آنها با مردمانِ کافرشان با ما سخن گفته است.
وَ لْنَذکُرْ مَثَلاً إبراهیمَ الْخَلیلَ الَّذی حاوَلَ أَنْ یُنقِذَ قَوْمَهُ مِنْ عِبادَهِ الْأَصْنامِ.
و باید یاد کنیم داستان ابراهیم خلیل (ع) را که تلاش کرد مردمش را از عبادت بتها نجات دهد.
فَفی أَحَدِ الْأَعیادِ لَمّا خَرَجَ قَومُهُ مِنْ مَدینَتِهِم، بَقِیَ إبراهیمُ وَحیداً، فَحَمَلَ فَأْساً، وَ کَسَّرَ جَمیعَ الْأَصنامِ فِی الْمَعبَدِ إلَّا الصَّنَمَ الْکَبیرَ، ثُمَّ عَلَّقَ الْفَأْسَ علَیٰ کَتِفِهِ وَ تَرَکَ الْمَعبَدَ.
و در یکی از عیدها هنگامی که قوم او از شهرشان خارج شدند، ابراهیم (ع) تنها ماند و تبری را برداشت و همه بتها جز بت بزرگ را در معبد شکست؛ سپس تبر را روی دوش او آویزان کرد و معبد را ترک کرد.
وَ لمَّا رَجَعَ النّاسُ، شاهَدوا أَصْنامَهُم مُکَسَّرَهً، وَ ظَنّوا أَنَّ إبراهیمَ هوَ الفْاعِلُ، فَأحَضَروهُ لِلْمُحاکَمَهِ وَ سَأَلوهُ:
و وقتی که مردم برگشتند، بتهایشان را شکسته دیدند و گمان کردند که ابراهیم (ع) این کار را کرده است. (انجام دهنده است)، پس او را برای دادگاهی کردن (محاکمه) احضار کردند و از او پرسیدند:
------------------
﴿... أَ أَنتَ فَعَلْتَ هٰذا بِآلِهَتِنا یا إبراهیمُ﴾ اَلْأَنبیاء: 62
(.. آیا تو این کار را با خدایانمان انجام دادی ای ابراهیم؟)
فَأَجابَهُم: لِمَ تَسأَلونَنی؟! اِسأَلوا الصَّنَمَ الْکَبیرَ.
پس به آنها پاسخ داد: چرا از من سؤال میکنید؟! از بت بزرگ سؤال کنید.
بَدَأَ القَْومُ یَتَهامَسونَ: «إنَّ الصَّنمَ لا یَتَکَلَّمُ؛ إنَّما یَقْصِدُ إبراهیم الِاسْتهِزاء بِأَصْنامِنا».
مردم شروع به پچ پچ کردند (شروع کردند به آهسته سخن گفتن): قطعا بت سخن نمیگوید؛ ابراهیم فقط قصد دارد بتهای ما را مسخره کند.
وَ هُنا ﴿قالو حَرِّقوهُ وَ انْصُروا آلِهَتَکُم﴾ اَلْأَنبیاء: 68
و در اینجا گفتند: او را بسوزانید و خدایانتان را یاری کنید.
فَقَذَفوهُ فِی النّارِ، فَأَنقَذَهُ اللّهُ مِنْها.
پس او را در آتش انداختند و خداوند او را از آن آتش نجات داد.
------------------
اَلْمُعْجَم
أَحْضَرَ: آورد، حاضر کرد
اَلشَّعائِر: مراسم
اَلْأَصنام: بتها «مفرد: اَلصَّنَم»
الَصِّراع: کشمکش = الَنِّزاع ≠ اَلسِّلْم
أَقِمْ وَجْهَکَ: روی بیاور (ماضی: أقَامَ/ مضارع: یُقیمُ)
عَلَّقَ: آویخت
بَدَؤوا یَتَهامَسونَ: شروع به پچ پچ کردند (ماضی: تَهامَسَ/ مضارع: یَتَهامَسُ)
اَلْفَأْس: تبر «جمع: اَلْفُؤوس»
اَلتَّجَنُّب: دوری کردن (ماضی: تَجَنَّبَ/ مضارع: یَتَجَنَّبُ)
اَلْقَرابین: قربانیها «مفرد: اَلْقُرْبان»
حَرَّقَ: سوزانْد
اَلْکَتِف، اَلْکِتْف: شانه «جمع: الأَکتاف»
اَلْحَنیف: یکتاپرست
اَلْحَنیف: یکتاپرست
اَلسُّدیٰ: بیهوده و پوچ
اَلنُّقوش:کنده کاریها، نگارهها «مفرد: اَلنَّقْش»
اَلسّیرَه: روش و کردار، سرگذشت
------------------
عَیِّنِ الصَّحیحَ وَ الْخَطَأَ حَسَبَ نَصِّ الدَّرسِ. ص یا غ
1- کانَ الْهَدَفُ مِن تَقدیمِ الْقَرابینِ لِلْآلِهَهِ کَسْبَ رِضاها وَ تَجَنُّبَ شَرِّها. ص
2- عَلَّقَ إبراهیمُ الْفَأسَ عَلیٰ کَتِفِ أَصْغَرِ الْأَصْنامِ. غ
3- لمَ یَکُنْ لِبَعْضِ الشُّعوبِ دینٌ أَوْ طَریقَهٌ لِلْعِبادَهِ. غ
4- اَلْآثارُ الْقَدیمَهُ تُؤَکِّدُ اهْتِمامَ الْإنسانِ بِالدّینِ. ص
5- إنَّ التَّدَیُّنَ فِطْریٌّ فِی الْإنسانِ. ص
6- لا یَتْرُکُ اللهُ الْإنسانَ سُدیً. ص
------------------
اِعلَموا
مَعانِی الْحُروفِ الْمُشَبَّههِ بِالْفِعْلِ وَ لا النّافیَهِ لِلْجِنْسِ
1- الْحُروفُ الْمُشَبَّههُ بِالْفِعْلِ
با معانی دقیق حروف پرکاربرد «إنَّ، أَنَّ، کَأَنَّ، لٰکِنَّ، لَیْتَ، لَعَلَّ» آشنا شوید:
* إنَّ: جمله پس از خود را تأکید میکند و به معنای «قطعاً، همانا، به درستی که، بی گمان» است؛ مثال:
﴿... إنَّ اللهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ﴾ اَلتَّوبه: 120
بی گمان خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمیکند.
* أَنَّ: به معنای «که» است و دو جمله را به هم پیوند میدهد؛ مثال:
﴿قالَ أَعْلَمُ أَنَّ اللهَ علیٰ کُلِّ شَیْءٍ قَدیرٌ﴾ اَلْبَقَرَه: 259
گفت میدانم که خدا بر هر چیزی تواناست.
معمولاً «لِأَنَّ» به معنای «زیرا، برای اینکه» است؛ مثال:
پرسش: لِماذا ما سافَرْتَ بِالطّائِرَهِ؟
پاسخ: لِأَنَّ بِطاقَهَ الطّائِرَهِ غالیَهٌ.
* کَأَنَّ: به معنای «گویی» و «مانند» است؛ مثال:
﴿کَأَنَّهُنَّ الْیاقوتُ وَ الْمَرْجانُ﴾ اَلَّرحمنٰ: 58
آنان مانند یاقوت و مرجاناند.
کَأَنَّ إرضاءَ جَمیعِ النّاسِ غایَهٌ لا تُدْرَکُ.
گویی خشنود ساختن همه مردم، هدفی است که به دست آورده نمی شود.
لٰکِنَّ: به معنای «ولی» و برای کامل کردن پیام و بر طرف کردن ابهام جمله قبل از خودش است؛ مثال:
﴿... إنَّ اللهَ لَذو فَضلٍ عَلَی النّاسِ وَلٰکِنَّ أَکثَرَ النّاسِ لا یَشکُرونَ﴾ اَلْبَقَرَه: 243
بی گمان خدا دارای بخشش بر مردم است، ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمیکنند.
* لَیْتَ: به معنای «کاش» و بیانگر آرزوست و به صورت «یا لَیتَ» هم به کار میرود؛ مثال:
﴿وَ یَقولُ الْکافِرُ یا لَیْتَنی کُنْتُ تُراباً﴾ اَلنَّبَأ: 40
و کافر میگوید: ای کاش من خاک بودم!
* لَعَلَّ: یعنی «شاید» و «امید است»؛ مثال:
﴿إنّا جَعَلْناهُ قُرآناً عَرَبیّاً لَعَلَّکُم تَعْقِلونَ﴾ اَلزُّخرُف: 3
بی گمان ما قرآن را به زبان عربی قرار دادیم امید است شما خردورزی کنید.
تذکّر مهم: در ترجمه صحیح باید به سیاق عبارت توجّه کرد.
ترجمه هنر و علم است و باید ذوق و سلیقه مترجم همراه توانمندیهای زبانی مانند شناختِ ویژگیهای زبان مبدأ و مقصد باشد.
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ (1): تَرجِمْ هاتَینِ الْیَتَینِ الْکَریمَتَینِ.
1- ﴿فَهٰذا یَومُ الْبَعْثِ وَلٰکِنَّکُم کُنتُم لا تَعْلَمونَ﴾ اَلرّوم: 56
این، روزِ رستاخیز است ولی شما خودتان نمیدانستید.
2- ﴿إنَّ اللهَ یُحِبُّ الَّذینَ یُقاتِلونَ فی سَبیلِهِ صَفّاً کَأَنَّهُم بُنْیانٌ مَرْصوصٌ﴾ اَلصَّفّ: 4
بی گمان خدا کسانی را که صف در صف در راهِ او میجنگند دوست میدارد؛ گویی که ایشان ساختمانی استوارند.
------------------
2- لَا النّافیَهُ لِلْجِنْسِ
تاکنون با سه معنای حرف «لا» آشنا شدهاید:
1- لا به معنای «نه» در پاسخ به «هَلْ» و «أَ» مانند أَ أَنتَ مِن بجُنورد؟ لا، أَناَ مِن بیرجَند.
2- لای نفی مضارع مانند لا یَذْهَبُ: نمیرود.
3- لای نهی مانند لا تَذْهَبْ: نرو.
و به معنای «نباید» بر سر فعل مضارع اوّل و سوم شخص؛ مانند لا یَذْهَبْ: نباید برود.
در این درس با معنای دیگری برای لا آشنا میشوید.
معنای چهارم «هیچ... نیست» میباشد و لای نفی جنس نامیده و بر سر «اسم» وارد میشود؛ مثال:
﴿... لا عِلْمَ لَنا إلّا ما عَلَّمْتَنا...﴾ اَلْبَقَرَه: 32
جز آنچه به ما آموختهای، هیچ دانشی نداریم. (برای ما نیست)
لا کَنْزَ أَغْنٰی مِنَ الْقَناعَهِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
هیچ گنجی بی نیازکنندهتر از قناعت نیست.
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ (2): تَرجِمْ هٰذِهِ الْأَحادیثَ حَسَبَ قَواعِدِ الدَّرسِ.
1- لا خَیْرَ فی قَولٍ إلّا مَعَ الْفِعْلِ. رسول اللهِ (ص)
هیچ خیری در گفتاری نیست مگر اینکه همراه کردار باشد.
2- لا جِهادَ کَجِهادِ النَّفْسِ. امیرالمُؤمنین علیّ (ع)
هیچ جهادی مانند جهاد با نفس نیست. (هیچ جنگی مانند جنگ با خود نیست.)
3- لا لِباسَ أَجْمَلُ مِنَ الْعافیَهِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
هیچ جامهای (لباسی) زیباتر از تندرستی نیست.
4- لا فَقْرَ کَالْجَهْلِ وَ لا میراثَ کَالأَدَبِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
هیچ فقری مانند نادانی (جهل) و هیچ میراثی مانند ادب نیست.
5- لا سوءَ أَسْوَأُ مِنَ الْکَذِبِ. أَمیرُ الْمُؤمِنینَ عَلیٌّ (ع)
------------------
اِخْتَبِرْ نَفْسَکَ (3): امِْلَأِ الْفَراغَ فی ما یَلی، ثُمَّ عَیِّنْ نَوعَ «لا» فیهِ.
1- ﴿وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یَدْعونَ مِن دونِ اللهِ فَیَسُبُّوا اللهَ...﴾ اَلْأَنعام: 108
و کسانی را که به جای خدا فرا میخوانند دشنام ندهید زیرا که به خدا دشنام دهند....
2- ﴿وَ لا یَحْزُنْکَ قَولُهُم إنَّ الْعِزَّهَ لِلّٰهِ جَمیعاً...﴾ یونُس: 65
گفتارشان تو را ناراحت نکند؛ زیرا ارجمندی، همه از آنِ خداست.
3- ﴿... هَلْ یَسْتَوِی الَّذینَ یَعْلَمونَ وَ الَّذینَ لا یَعْلَمونَ...﴾الَزُّمَر: 9
آیا کسانی که میدانند و کسانی که نمیدانند برابرند؟
4- ﴿رَبَّنا وَ لا تُحَمَّلْنا ما لا طاقَهَ لَنا بِهِ...﴾ اَلْبَقَرَه: 286
[ای] پروردگارِ ما، آنچه را هیچ توانی نسبت به آن نداریم بر ما تحمیل نکن.
5- ﴿لا یَرْحَمُ اللهُ مَن لا یَرْحَمُ النّاسَ﴾ رَسولُ اللّهِ (ص)
خدا رحم نمیکند به کسی که به مردم رحم نمیکند.
اَلتَّمْرینُ الْأَوَّلُ (صفحه 10 کتاب درسی)
أَیُّ کَلِمَهٍ مِن کَلِماتِ مُعجَمِ الدَّرسِ تُناسِبُ التَّوضیحاتِ التّالیَهَ؟
1- آلَهٌ ذاتُ یَدٍ مِنَ الْخَشَبِ وَ سِنٍّ عَریضَهٍ مِنَ الْحَدیدِ یُقْطَعُ بِها: اَلْفَأس
ابزاری دارای دستهای چوبی و دندانهای پهن از آهن که به کمک آن (اشیا) قطع میشود: تبر
2- تِمْثالٌ مِن حَجَرٍ أَوْ خَشَبٍ أوَ حَدیدٍ یُعْبَدُ مِنْ دونِ اللهِ: الصَّنَم
تندیسی از سنگ یا چوب یا آهن که به جای خدا عبادت میشود: بت
3- عُضْوٌ مِنْ أَعْضاءِ الْجِسْمِ یَقَعُ أَعلَی الْجِذْعِ: اَلْکِتْف
اندامی از اندامهای بدن که بالای تنه واقع میشود: شانه
4- الَتّارِکُ للِبْاطِلِ وَ الْمُتَمایِلُ إلَى الدّینِ الْحَقِّ: اَلْحَنیف
ترک کننده باطل و متمایل به دین حق: یکتاپرست
5- إنَّهُم بَدَؤوا یَتَکَلَّمونَ بِکَلامٍ خَفیٍّ: بَدَؤوا یَتَهامَسونَ
ایشان به سخن گفتن به زبانی پنهان آغاز کردند: شروع به پچ پچ کردند.
------------------
اَلتَّمرینُ الثّانی (صفحه 10 کتاب درسی)
تَرْجِمِ الْعِباراتِ التّالَیَهَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْحَرفَ الْمُشَبَّهَ بِالْفِعْلِ، وَ لَا النّافیَهَ لِلْجِنسِ.
1- ﴿قیلَ ادْخُلِ الْجَنَّهَ قالَ یالَیْتَ قَوْمی یَعْلَمونَ بِما غَفَرَ لی رَبّی وَ جَعَلَنی مِنَ الْمُکْرَمینَ﴾ یٰس: 26 و 27
گفته شد داخل بهشت شو. گفت: ای کاش قومِ من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامیان قرار داده است.
لَیتَ = از حروف مشبّهه بالفعل
2- ﴿... لا تَحْزَنْ إنَّ اللهَ مَعَنا﴾ اَلتَّوْبَه: 40
اندوه مدار که خدا با ماست.
حرف «لا» در «لا تَحْزَنْ» لای نهی است.
3- ﴿... لا إلٰهَ إلّا اللهُ...﴾ الَصّافّات: 35
هیچ خدایی جز خداوند نیست.
حرف «لا» در این آیه لای نفی جنس است.
4- ﴿لا دینَ لِمَنْ لا عَهْدَ لَهُ.﴾ رَسولُ اللّهِ (ص)
کسی که هیچ {وفای به} پیمانی ندارد، هیچ دینی ندارد.
5- ﴿إنَّ مِنَ السُّنَّهِ أَنْ یَخْرُجَ الرَّجُلُ مَعَ ضَیفِهِ إلىٰ بابِ الدّارِ ﴾ رَسولُ اللّهِ (ص)
------------------
التَّمرینُ الثّالِثُ (صفحه 11 کتاب درسی)
أ- اِقْرَأ الشِّعرَ الْمَنسوبَ إلیَ الْإمامِ عَلیٍّ، ثُمَّ عَیِّنْ تَرجَمَهَ الْکَلِمِاتِ الَّتی تَحتَها خَطٌّ.
أَیُّهَا الْفاخِرُ جَهلاً بِالنَّسَبْ
إنَّمَا النّاسُ لِأُمّ وَ لِأَبْ
هَلْ تَراهُم خُلِقوا مِن فِضَّهٍ
أَمْ حَدیدٍ أَمْ نُحاسٍ أَمْ ذَهَبْ
بَلْ تَراهُم خُلقِوا مِن طینَهٍ
هَل سِویٰ لَحْمٍ وَ عَظْمٍ وَ عَصَبْ
إنَّمَا الْفَخْرُ لِعَقلٍ ثابِتٍ
وَ حَیاءٍ وَ عَفافٍ وَ أَدَبْ
ای که نابخردانه افتخار کننده به دودمان هستی، مردم، تنها از یک مادر و یک پدراند.
آیا آنان را میبینی (میپنداری) که از نقره، آهن، مس یا طلا آفریده شدهاند؟
بلکه آنان را میبینی از تکّه گِلی آفریده شدهاند. آیا به جز گوشت و استخوان و پیاند؟
افتخار، تنها به خِردی استوار، شرم، پاکدامنی و ادب است.
ب- اِسْتَخْرِجْ مِنَ الْأَبْیاتِ اسْمَ الْفاعِلِ، وَ الْفِعلَ الْمَجهولَ، وَ الْجارَّ وَ الْمَجرورَ، وَ الصِّفَهَ وَ الْمَوصوفَ.
اسْمَ الْفاعِلِ: الْفاخِرُ
وَ الْفِعلَ الْمَجهولَ: خُلِقوا
وَ الْجارَّ وَ الْمَجرورَ: بِالنَّسَبِ، لِأُمٍّ، لِأَبٍ، مِن فِضَّهٍ، مِن طینَهٍ، لِعَقلٍ
وَ الصِّفَهَ وَ الْمَوصوفَ: عَقلٍ ثابِتٍ.
------------------
اَلتَّمرینُ الرّابِعُ (صفحه 12 کتاب درسی)
تَرْجِمِ الْأَحادیثَ، ثُمَّ عَیِّنِ الْمَطلوبَ مِنکَ.
1- کُلُّ طَعامٍ لا یُذْکَرُ اسْمُ اللهِ عَلَیْهِ... لا بَرَکَهَ فیهِ. رَسولُ اللّهِ (ص) (اَلْفِعْلَ الْمَجهولَ وَ نوعَ لا)
هر خوراکی (غذایی) که نام خدا بر آن یاد نشود تنها بیماری است و هیچ برکتی در آن نیست.
فعل مجهول: لا یُذْکَرُ / نوع لا: در لا یُذْکَرُ لای نفی و در لا بَرَکَهَ لای نفی جنس
2- لا تَغْضَبْ، فَإنَّ الْغَضَبَ مَفْسَدَهٌ. رسول اللهِ (ص) (نَوعَ الْفِعْلِ)
خشمگین نشو؛ زیرا خشم مایه تباهی است.
نوع فعل لا تَغْضَبْ: مضارع مجزوم یا فعل نهی
3- لا فَقْرَ أَشَدُّ مِنَ الْجَهْلِ وَ لا عِبادَهَ مِثْلُ التَّفَکُّر. رسول اللهِ (ص) (اَلْمُضافَ إلیَهِ وَ نوَعَ لا)
هیچ فقری سختتر از نادانی و هیچ عبادتی مانند اندیشیدن نیست.
مضافٌ الیه: التَّفَکُّرِ و نوع لا در لا فَقْرَ و لا عِبادَه لای نفی جنس است.
4- لا تُطْعِمُوا الْمَساکینَ مِمّا لا تأْکُلونَ. رسول اللهِ (ص) (نوَعَ لا، وَ مُفرَدَ «مَساکین»)
.....
5- لا تَسُبُّوا النّاسَ فَتَکتَسِبُوا الْعَداوَهَ بَینَهُم. رسول اللهِ (ص) (فِعلَ النَّهیِ، وَ مُضادَّ عَداوَه)
................
6- خُذُوا الْحَقَّ مِنْ أَهْلِ الْباطِلِ و لا تَأْخُذُوا الْباطِلَ مِنْ أَهْلِ الْحَقِّ کونوا نُقّادَ الْکَلامِ. عیسَی بْنُ مَریَمَ (ع) (اَلْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِما تَحتَهُ خَطٌّ)
.......................
اَلتَّمرینُ الْخامِسُ (صفحه 13 کتاب درسی)
لِلتَّرْجَمَهِ.
1- جَلَسَ: نشست
لا تجْلِسوا: ننشینید
اِجْلِسْنَ: بنشینید
جَلَسْنا: نشستیم
اَلْجالِس: نشسته
2- أَجْلَسَ: نشانید
أجْلِسْ: بنشان
لا تُجْلِسی: ننشان
لَمْ یُجْلِسوا: ننشانیدند
سَیُجْلِسُ: خواهد نشاند
3- عَلِمَ: دانست
قَدْ عَلِمْتَ: دانستهای
اِعْلَمْ: بدان
لَمْ أَعْلَمْ: ندانستم
لا یَعْلَمُ: نمیداند
4- عَلَّمَ: یاد داد
قَدْ یُعَلِّمَ: یاد دادی
لَنْ یُعَلِّمَ: نخواهد یاد داد
أُعَلِّمُ: فهمانده
لِیُعَلِّمْ: باید یاد بدهد
5- قَطَعَ: بُرید
قُطِعَ: بریده شد
کانا یَقْطَعانِ: میبریدند
اَلْمَقْطوع: بریده شد
لا تَقْطَعْ: نبُر
6- اِنْقَطَعَ: بُریده شد
ما انْقَطَعَ: بریده نشد
سَیَنْقَطِعُ: بریده خواهد شد
اَلِانْقِطِاع: بریده شدن
لَنْ یَنْقَطِعَ: بریده نخواهد شد
7- غَفَرَ: آمرزید
قَدْ غَفَرَ: آمرزیده است
لا یُغْفَرُ: آمرزیده نمیشود
الْمَغْفور: آمرزیده شده
اَلْغَفّار: بسیار آمرزنده
8- اِسْتَغْفَرَ: آمرزش خواست
قَدِ اسْتَغْفَرْتُم: آمرزش خواستهاید
اَلِاسْتِغْفار: آمرزش خواستن
لایَسْتَغْفِرِونَ: آمرزش نمیخواهند
أَسْتَغْفِرُ: آمرزش بخواه
اَلتَّمْرینُ السّادِسُ (صفحه 14 کتاب درسی)
أ. اقِْرَأ هٰذِهِ الْأُنشودَهَ؛ ثُمَّ تَرجِمْها إلَی الْفارِسیَّهِ.
یا إلٰهی، یا إلٰهی
یا مُجیبَ الدَّعَواتِ
اِجْعَلِ الْیَوْمَ سَعیداً
وَ کَثیرَ الْبَرَکاتِ
ای خدای من، ای خدای من، ای برآورنده دعاها؛ امروز را خوشاقبال و پُر برکت بگردان. (قرار بده)
وَ امْلَأِ الصَّدْرَ انْشِراحاً
وَ فَمی باِلْبَسَماتِ
وَ أَعِنّی فی دُروسی
وَ أَداءِ الْواجِباتِ
و سینه را از شادمانی و دهانم را از لبخندها پُر کن و مرا در درسهایم و انجام تکالیف یاری کن.
وَ أَنِرْ عَقْلی وَ قَلْبی
بِالْعُلومِ النّافِعاتِ
وَ اجْعَلِ التَّوْفیقَ حَظّی
وَ نَصیبی فی الْحَیاهِ
و خِردم و دلم را با دانشهای سودمند روشن کن (نورانی کن). و موفّقیّت را بخت و به ره من در زندگی قرار بده.
وَ امْلَأِ الدُّنیَا سَلاماً
شامِلاً کُلَّ الْجِهاتِ
وَ احْمِنی وَ احْمِ بلِادی
مِنْ شُرورِ الحْادِثاتِ
و دنیا را از صلحی فراگیر از هر جهت پر کن. و از من و کشورم (سرزمینم) از پیشامدهای بد نگهداری کن.
------------------اَلتَّمرینُ السّابِعُ (صفحه 15 کتاب درسی)
ضَعْ فی الْفَراغ کَلِمَِهً مُناسِبهًَ.
1- قالَ الْإمامُ الْحَسَنُ (ع): «.... أَحْسَنَ الْحَسَنِ الْخُلُقُ الْحَسَنُ»
(أنََّ / إنَّ / لٰکِنَّ)
2- سُئِلَ الْمُدیرُ: أ فی الْمَدرَسَهِ طالِبٌ؟ فأَجَاب: «...... طالِبَ هُنا».
(لِأَنَّ / لا / فَإنَّ)
3- حَضَرَ السُّیّاحُ فی قاعَهِ الْمَطارِ؛...... الدَّلیلَ لَم یَحْضُرْ.
(أَنَّ / لٰکِنَّ / لَعَلَّ)
4- تَمَنَّی الْمُزارِعُ: «...... الْمَطَرَ یَنزِلُ کَثیراً!»
(کَأَنَّ / لِأَنَّ / لَیتَ)
5- لِماذا یَبکِی الطِّفلُ؟...... جائِعٌ.
(أَنَّهُ / لِأَنَّهُ / لَیتَ)
------------------
اَلتَّمرینُ الثّامِنُ (صفحه 15 کتاب درسی)
أَکْمِلْ تَرجَمَهَ هٰذَا النَّصِّ؛ ثُمَّ اکْتُبِ الْمَحَلَّ الْإعرابیَّ لِلْکَلِماتِ الَّتی تَحْتَها خَطٌّ.
حینَ یَریٰ «الطاّئرُِ الذَّکیُّ» حَیوَاناً مُفْتَرِساً قُربَ عُشِّهِ، یَتَظاهَرُ أَمامَهُ بِأَنَّ جَناحَهُ مَکْسورٌ، فَیَتْبَعُ الْحَیَوانُ الْمُفْتَرِسُ هٰذِهِ الْفَریسَهَ، وَ یَبْتَعِدُ عَنِ الْعُشِّ ابْتِعاداً کثیراً. وَ عِندَما یَتَأَکَّدُ الطّائِرُ مِنْ خِداعِ الْعَدوِّ وَ ابْتِعادِهِ إِنقاذِ حَیاهِ فِراخِهِ یَطیرُ بَغْتَهً.
پرنده باهوش هنگامی که جانورِ درنده را نزدیک لانهاش میبیند، روبه رویش وانمود میکند که بالش شکسته است، در نتیجه جانورِ درنده این شکار را تعقیب میکند و از لانه، بسیار دور میشود و وقتی پرنده از فریبِ دشمن و دور شدنش و نجاتِ زندگیِ جوجههایش مطمئن میشود، ناگهان پرواز میکند.
- لینک منبع
تاریخ: پنجشنبه , 29 مهر 1400 (16:21)
- گزارش تخلف مطلب