معنی شعر هفت خان رستم - فارسی ششم
معنی شعر هفت خان رستم - فارسی ششم
یکی از درس های مهم فارسی ششم مربوط به درس 5 می باشد. درس پنج فارسی ششم با موضوع هفت خان رستم دارای شعر ها و لغات دشوار و همچنین فعالیت می باشد که در این قسمت برای شما جواب آنها را آماده کرده ایم.
معنی لغات هفت خان رستم
خان: مرحله – منزل
اهریمن: شیطان
شمار: تعداد
از بند رهایی دهد: از زندان و اسارت آزاد کند
دیوان: در اینجا جمع دیو ها
راهی می شود: به سوی جایی می رود
قوی پنجه: توانا – پر زور
از هم می دَرد: از بین می برد و پاره پاره می کند
تیمار: مراقبت – مواظبت
نخجیر: شکار
فرجام: پایان – سر انجام – عاقبت کار
دادگر: عادل
کوفتن: کوبیدن
سُم: قسمت پایانی پای چارپایان که مانند کفش آن هاست!
دیده: چشم
رستم در خشم می شود: رستم عصبانی و خشمگین می شود – در خشم شدن کنایه از عصبانی شدن است
پرخاش: سخنی که از روی خشم گفته می شود – درشتی
می نمایاند: نشان می دهد
به تنگ می آید: صبرش تمام می شود – خسته می شود
از پای درآوردن: کنایه از کشتن
خروشید: در اینجا شیهه کشید – فریاد زد
جوشید: عصبانی شد
برکند: جدا کرد
سهمگین: ترسناک
تیغ: شمشیر
بَر: تَن – بدن
نیرنگ: فریب – حیله
چیرگی: پیروز شدن
کمند: ریسمان محکمی که هنگام جنگ آن را بر گردن و کمر دشمن اندازند و آن ها را اسیر کنند
خمّ کمند: چین و شکن و دایره ای که در اثر پرتاب کمند ایجاد می شود
به بند آوردن: کنایه از اسیر کردن
میان: در اینجا کمر
خنجر: شمشیر کوچک
زو: مخفف از او
بیم: ترس
یال: موهای بلند پشت گردن اسب
به کردار: مانند
ستایش: شکر و سپاس
یزدان: آفریدگار – خداوند
دلیر: شجاع – در اینجا منظور رستم است
ز بهر: برای
نیایش: دعا – عبادت
بجست: جست و جو کرد
پرستش: عبادت
کای: مخفف که ای
داور: قاضی – آن که حکم می کند – در اینجا منظور خداوند است
دادگر: برقرار کننده عدالت – عادل
آذرگشسب: آتش سریع و سوزان
گُرد: پهلوان
دستگاه: در اینجا عظمت و قدرت و توانایی
زابلستان: نام شهری در سیستان و بلوچستان
- لینک منبع
تاریخ: دوشنبه , 24 آبان 1400 (03:08)
- گزارش تخلف مطلب